رسته‌ها
غرب زدگی
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 99 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 99 رای
.
تعداد صفحات : 195

غرب زدگی مهمترین و تاثیرگذارترین اثر جلال آل احمد است. نگارش این کتاب در سال ۱۳۴۰ به پایان رسید و در مهرماه سال ۱۳۴۱ انتشار یافت. نسخه کاملتری از کتاب در سال ۱۳۴۲ آماده چاپ بود اما در زیر چاپ توقیف شد.و حکومت وقت کتاب را برنتابید. از آن زمان از کتب ایدئولوژیک انقلابیون گشت و حساسیت ها برای آن بالاتر رفت.
غرب زدگی چه پیش و چه پس از انقلاب نقدها و نظرات متنوع و متکاثری را در برداشت که همین نشان از اهمیت این کتاب جلال و موضوع خاصّ آنست...
اثر بی نظیر جلال با این چکامه از مرل تره ویس به عنوان مقدمه ! آغاز می گردد:

من صبح روزی به دنیا آمدم که خورشید نور نداشت
بیلم را برداشتم و به معدن رفتم و شانزده تن زغال نمره ی ۹ بار زدم
رییس ریزه ام گفت: "ها ماشالله! خوشم آمد".

تو شانزده تن بار میزنی و به جایش آنچه داری
اینکه یک روز پیرتر می شوی
و تا خرخره
در قرض فرو رفته تر

آهای پطرس مقدس ! دور روح ما خیط بکش !
که ما « روحمان » را به « انبار کمپانی » سپرده ایم . . .


غرب زدگی روایتی است از مسخ شدن یا الینه گشتن انسان شرقی ، در برابر تمدن غرب... به گونه ای این قضیه با فراموشی هویت خودش منجر می شود، و به تعبیر آن شعر زاغ و کبک ، که مفتون زیبایی حرکات و وجنات کبک گشته و خواست از پی تقلید او برود ، ولیکن عاقبت راه رفتن خویش نیز از یاد برد زاغ بیچاره!

زاغ چو دید آن ره و رفتار را / و آن روش و جنبش هموار را
با دلی از دور گرفتار او / رفت به شاگردی رفتار او
باز کشید از روش خویش پای / در پی او کرد به تقلید جای
بر قدم او قدمی می‌کشید / وز قلم او رقمی می‌کشید
در پی‌اش القصه در آن مرغزار / رفت براین قاعده روزی سه چار
عاقبت از خامی خود سوخته / رهروی کبک نیاموخته
کرد فرامش ره و رفتار خویش / ماند غرامت‌زده از کار خویش


(جامی ، اورنگ سوم،تحفة الاحرار )

روبرویی ایرانیان با تمدن غرب حکایت طولانی ای دارد،پس از مواجهه با غرب مدرن برخی ایرانیان می خواستند از کف پا تا نوک سر،غربی شوند ! و چه در پوشش و چه در زبان و گویش ، جلال با تاثیر پذیری از فخرالدین شادمان ، احمد فردید و خلیل ملکی توانست مفهومی را مطرح کند ، جلال با زبان تلخ و گزنده اش که شاید لازمه ی آن زمانه بود،خطر بیماری ای را هشدار داد ، او می خواست شاید با همین زبان گزنده که به مذاق خیلی ها خوش نمی آید ، جلوی این افراطی گری را بگیرد:

«غرب زدگی می‌گویم همچون وبازدگی. و اگر به مذاق خوشایند نیست، بگوییم همچون سرمازدگی یا گرمازدگی. اما نه، دست کم چیزی است در حدود سِن زدگی . دیده اید که گندم را چگونه می پوساند ؟؟؟ از درون . . . پوسته ی سالم برجاست ،اما فقط پوست است.عین همان پوستی که از پروانه ای بر درختی مانده . . . .
به هر صورت سخن از یک بیماری است،عارضه ای از بیرون آمده و در محیط رشد کرده. مشخصات این درد را بجوییم و علت یا علت هایش را. و اگر دست داد علاجش را.»


و البته جلال حقیقتا بعضی جاها تند رفت و باید هوشیار بود که خود این تقابل با غرب نیز به افراط کشیده نشود،در مجموع از آنجا که این کتاب توانسته است بر روی چند نسل از ایرانیان تاثیر گذار باشد و حرفهایش را بزند،و هنوز که هنوز است ما به معضلاتی که کتاب بدان اشاره می کند گرفتاریم،خواندنش می تواند مفید و سودمند باشد.

فهرست مطالب :
طرح یک بیماری
نخستین ریشه های بیماری
سرچشمه اصلی سیل
نخستین گندیدگی ها
جنگ تضادها
راه شکستن طلسم
خری در پوست شیر ، یا شیر علَم
فرهنگ و دانشگاه ها چه می کنند؟
کمی هم از ماشین زدگی
اقتَربَت السّاعة. . .


*توجه : کتاب صوتی غرب زدگی جلال را می توانید از این لینک دانلود کنید:
متن لینک
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
195
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
poorfar
poorfar
1392/07/11

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی غرب زدگی

تعداد دیدگاه‌ها:
17
در مورد آقای جلال آل احمد نکته جالب این بود که مرتب از دیگران انتقاد می کرد و آنان را شیره ای خطاب می کرد و در یک نطق خود بزرگ بین ( که این خودخواهی و خود بزرگ بینی جلال و فحاشی به دیگران از خصیصه های بارز نوشتار وی است) در یک خطابه مشهور ایشان آقای شاهپور بختیار را شیره ای خطاب کرد، طنز تاریخ این است که به گفته سمین دانشور همسر جلال آل احمد ، جلال بر اثر سوءمصرف مواد مخدر درگذشت . شوربختانه دست ها و افکار پلید؛ افرادی که سزاوار نبودند را تحت برچسب روشن فکر به ملت ایران تحمیل کردند، برای مثال آقای جلال آل احمد چنان دروغگو بود که با اینکه از غرق شدن صمد بهرنگی ( نویسنده ای که کتاب هایش در کانون فکری کودکان به چاپ می رسید) مطمئن بود مرگ وی را یک قتل آن هم قتلی توسط شاه مملکت خواند تا با دروغ گویی به اهدافش برسد. در پرده آخر زندگی نیز به مکه رفت و رفیق و نویسنده مورد علاقه امام شد.
درباره حجم شعور جلال آل احمد همین بس که در کتاب نفرین زمین تراکتور را عامل بدبختی روستائیان می‌داند و توصیه به بازگشت به کشاورزی سنتی می‌کند. حکم همان است دیوانه چون دیوانه بیند خوشش اید.
اینطور که من در یکی دو نوشته ی اخیر شما متوجه می شوم، زیاده از حد درگیر سطح شعور خلق الله هستید. فلانی چون با کشاورزی سنتی مخالف بوده بی شعور بوده، اکثریت نسل انقلابیون هم بی شعور بودند چون معدودی از این نسل مدعی رویت عکس آیت اله خمینی در ماه بودند. اکثریت نسل دهه 30 و 40 هم بی شعور بودند. بعد هم در جایگاه قاضی، با نگاهی از بالا می فرمایید که حکم همان است. کجا مرد حساب؟ پایین تر بیایید و در کنار ما مردم عادی و عامی بر روی زمین گام بزنید. این حجم از نخوت دیگر از کجاست؟ همه بی شعورند لابد شما خوبید؟
سنجش آثار و اندیشه های آل احمد جای خود ، مانده ام « حجم شعور » را چگونه می شود اندازه گرفت . به نظرم اگر این مفهوم و روش اندازه گیری آن تبیین شود ، جهش چشمگیری در وصف پویش فکری انسان است .
« غرب زدگی مهمترین و تاثیرگذارترین اثر جلال آل احمد است » ، شاید اثرگذارترین بوده ولی من مدیر مدرسه و سنگی بر گوری را ترجیح می دهم ، شاید به این دلیل که اول این کتاب های او را خواندم !
وقتی انبان ذهن از سخن اندیشیده تهی باشد ، یا کپی پیست می کنند یا ناسزا صادر می کنند ؛ و همگنان را البته خوش آید .

اعدام شیخ فضل الله نوری کار «غرب‌زده‌ها» بود؟!
محمدرضا سرگلزایی در یادداشتی تلگرامی نوشت: هر گاه از بزرگراه شیخ فضل الله نوری وارد اتوبان جلال می شوم بی اختیار یاد خطای تاریخی جلال آل احمد می افتم!
جلال آل احمد در کتاب غرب زدگی خود راجع به اعدام شیخ فضل الله نوری چنین نوشته است: “به هر صورت از آن روز بود که نقش غرب زدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند. و من نعش آن بزرگوار را بر سر دار، همچون پرچمی می دانم که به علامت استیلای غرب زدگی پس از دویست سال بر بام سرای این مملکت افراشته شد.”
این نتیجه گیری غلط جلال را با آب و تاب در کتاب های درسی به خورد دانش آموزان این مملکت می دهند و گناه بردار کردن شیخ فضل الله را به گردن غرب زدگان می اندازند بگذریم که خود واژه غرب زدگی نیز اصطلاحی “من در آوردی” و تعریف نشده است که می توان آن را همچون برچسبی بر پیشانی هر شخص و جریانی چسباند. این واژه من در آوردی از ابداعات سید احمد مهینی یزدی معروف به احمد فردید بود که خود، شیفته ی مارتین هایدگر فیلسوف نازی آلمان هیتلری بود. فردید بین فلسفه پدیدار شناختی هایدگر و عرفان ابن عربی وجه مشترک پیدا می کرد!
داستان شیخ فضل الله نوری اما داستان دیگری است. شیخ فضل الله که در ابتدای انقلاب مشروطه در کنار سید عبدالله بهبهانی و سید کاظم طباطبایی قرار داشت بعدا با سید عبدالله بهبهانی اختلاف پیدا کرد و مشروطه را ضد دین تلقی کرد و مشروطه خواهان را مهدورالدم خواند!
محمد علی شاه قاجار هم که با برقراری مشروطه حکومت بی قید و شرط پادشاهی خود را در محدودیت می دید از فتوای شیخ فضل الله و چند تن از امام جمعه های همگام با وی استقبال کرد و کودتایی را سازماندهی کرد که حاصل آن به توپ بستن مجلس و اعدام بسیاری از مشروطه خواهان بود که شیخ آنها را مهدورالدم خوانده بود.
کودتای محمدعلی شاه که شکست خورد شیخ فضل الله به عنوان تئوریسین شرعی کودتا محاکمه و اعدام شد اما نکته مهم این است که در این محاکمه و اعدام هم ” غرب زده ها” نقش اصلی را نداشتند بلکه این ماجرا توسط خود روحانیون کارگردانی می شد!
مکاتبات بین سید عبدالله طباطبایی و سید کاظم طباطبایی با علمای نجف باعث شد که مراجع تقلید نجف معروف به آیات ثلاث در تلگرافی که در تاریخ ۲۹ ذیقعده ۱۳۲۵ هجری قمری فرستادند شیخ فضل الله نوری را “مفسد” اعلام کنند! حکم مفسد بودن شیخ فضل الله امضای آیت الله العظمی محمد حسین نجل میرزا خلیل، آیت الله العظمی محمد کاظم خراسانی و آیت الله العظمی عبدالله مازندرانی را دارد!
قاضی دادگاهی که شیخ فضل الله را محاکمه و به اعدام محکوم کرد “شیخ ابراهیم زنجانی” بود. این مرد ۲۰ سال در حوزه علمیه نجف علوم دینی خوانده بود و شاگرد آخوند خراسانی، شیخ محمد لاهیجی و حاجی میرزا خلیل بود
این که اعدام شیخ فضل الله نوری اقدامی غلط بوده یک مساله است و این که این کار غلط را به گردن کسانی غیر از آمرین و عاملین آن بیاندازیم امر دیگری است.
بحث درست و غلط بودن این اقدام یک بحث تحلیلی و حقوقی است که هر فرد و جریانی بسته به گرایش سیاسی و فلسفی خود می تواند رأیی متفاوت داشته باشد اما این که این اقدام را از دوش کارگردانان اصلی آن برداریم و به دوش دیگران بیاندازیم تحریف تاریخ است و تحریف تاریخ در سطح کلان و اجتماعی باعث افکار بیمارگونه، تصمیمات غلط و حرکت های اجتماعی بیمار می شود.
چگونه انتظار داریم ملتی که تاریخ خود را نمی داند تصمیمات درست بگیرد؟!
کهکشانی از نادانی
اقیانوسی از جهالت
و انباری از حماقت!
وای به حال کتابی که عنوانش از حضرت فردید به عاریت گرفته شده باشد
فلک زدگی درد بی درمانی بود که آل احمد دچارش شده بود و درمانی برایش نبود.
مرگ بر آمریکایی بودن درونمان, مرگ بر صهنونیزم نفسمان, مرگ بر خود بزرگ بینی و برتری جویی و استکبار خودمان, مرگ بر شعار بی عمل, مرگ بر دغل
البته رابطه نزدیکبا ایالات متحده داشتن شرط خوشبختی یک کشور نیست و خوب است وضع و حال مکزیک را در نظر داشته باشیم.
ولی بد نبود در کنار ایالات متحده به روسیه نیز اشارتی می فرمودید که در طول تاریخو با هر شیوه حکومتی که داشته به ایران ضربه زده است.
سیاست پدر و مادر و دوست و آشنا نمی شناسد.
منافع ملی هر کشور باید بیشترین اولویت را برای او داشته باشد.
در سال 1979 با وجود کمک های فراوان چین به ویتنام شمالی درگیر نبرد با آمریکا، به دلیل اختلافات مرزی و رقابت در کامبوج بین این دومتحد ایدئولوژیک جنگی سخت درگرفت.
سردمداران ویتنام متحد منافع ملی را بسیار مهم تر از ایدئولوژی مشترک می دانستند.
اکنون نیز رابطه ویتنام و دشمن خونی سابق یعنی آمریکا، گرم تر از همسایه بزرگ شمالی یعنی چین است و به دلیل زیاده خواهی چین در دریای چین جنوبی پیوند های ویتنام و ایالات متحده در حال مستحکم تر شدن می باشد.

ویتنامی ها اجازه ندادند کشورشان به حیات خلوت ایالات متحده و چین بدل شود.

به این می گویند کشورداری بر پایه واقع بینی
دوست عزیز جناب دبیرزاده
تا حدودی با شما موافقم،
فقط مشکل من اینجاست که غرب را قبله ی آمال بشری بدانیم و هرچه را که غربی ها به خوردمان دادند، از تاریخ و فلسفه و اقتصاد و علوم انسانی و غیر انسانی ;-) گرفته تا فرهنگ و مد و خوراک و پوشاک و ... را چشم بسته قورت دهیم و سپس همان ها را به عنوان نشانه های تمدن و تجدد، با افتخار به همه نشان دهیم.
امیدوارم توانسته باشم مفهوم را برسانم.
حضرت محمد (ص) :شیطان مانند خون در رگ های انسان جاریست.
حضرت علی (ع): بزرگترین دشمن تو همان نفسی است که درون توست.
پس شیطان بزرگ و استکبار قبل از اینکه در آمریکا باشد ,در خودمان است.
وحشی گری مغولی محدود به چنگیز و تیمور نیست,همانطور که الآن از داعش بروز کرده است, جاهلیت و بت پرستی اعراب فقط محدود به عربستان قبل از اسلام نیست, نژاد پرستی, صفت مخصوص صهنونیست ها نیست...
همه ی اینها بالقوه در ما هم هست.
همی ما فرزندان آدمیم, همه از اهالی کره ی زمینیم و انسان ها نفس واحده ای هستند : بنی آدم اعضای یک پیکرند.
مرز های جغرافیایی و تقسیم بندی های نژادی و تاریخی, ما را از واقعیت خودمان کور کرده است.
وقت آنست که کتاب تاریخ و جغرافیا را ببندیم و کتاب وجود خودمان را باز کنیم و خودمان را بشناسیم.
مرگ بر آمریکایی بودن درونمان, مرگ بر صهنونیزم نفسمان, مرگ بر خود بزرگ بینی و برتری جویی و استکبار خودمان, مرگ بر شعار بی عمل, مرگ بر دغل.
بسیاری از مردم پندار نادرستی درباره غرب دارند ، شایدمردم غرب را با مدرنیته به خطا میگیرند ، وگرنه اروپای امروزی با آنچه که پیش از انقلاب صنعتی بوده بسیار فرق میکند ،
ما باید از خود بپرسیم "آیا ما ایرانیها شرقی ایم ؟" شرقی همانند چین و هندو ژاپن؟ البته که نه .
درون خود اروپا (غرب!) هم فرقهای فرهنگی بسیاری میان مدیترانه ایی ها(جنوبیها) و نورودیک ها(اروپای شمالی ها) هست ، پس غرب را نباید یک منطقه جغرافیایی دانست.
شاید بتوان گفت تنها فرق بنیادی مدرنیته (غرپ) با جهان سنتی در این است که :
درمنش مدرن باورمند به ارزشهای مطلق نیستند و تنها ارزشهای نسبی هستند( relativism)
سود و بهره مادی کاربردی را در هر کاری دنبال میشود (utilitarianism )
و پرهیز از درد و رنج و افزایش خوشی نیز باید الگو باشد (اپیکوریسم)
هر کس برای خود جهانی جداگانه دارد که نباید و نمیتوان او را فدای انجمن (جامعه) و آرمانهای گروهی کرد (individualism /existentialism )
هر پدیده ایی را باید بروش عقلی و منطقی و با داده های در دسترس و با آزمون و سنجش بررسی کرد (rationalism)
هویت ها همه برگرفتنی اند نه زایشی بنابراین هر کسی بر پایه توانش میتواند هر چه که خواست بشود و باشد (globalization) .
اما هیچ کشوری چه در اروپا و چه در آسیا نیست که هنوز خودرا یکسره از ارزشهای مطلق سنتی رها کرده باشد چون بسیاری از این ارزشها در تاروپود فرهنگ مردم استوار شده اند ،
در ضمن، در عکس جلال بروی کتابش، کلاهی بسر دارد که فرانسوی ها میپوشند;-).
PDF
5 مگابایت
غرب زدگی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک