رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
دوره آثار افلاطون - جلد 1
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 82 رای
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 82 رای
دوره آثار افلاطون شامل جمیع رسالات این فیلسوف جاودانه تاریخ که به ترجمه محمد حسن لطفی و رضا کاویانی منتشر شده است،کتاب حاضر جلد اول از این دوره است ، و شامل رسالاتی چون :

1-آپولوژی
آپولوژی یا همان دفاعیه مشهور استاد بزرگ افلاطون ، سقراط است که در دادگاه در نهایت به مرگ و نوشیدن جام شوکران محکوم شد ، جدا از ارزش فلسفی این رساله از ارزش تاریخی و ادبی و سیاسی خاصی برخوردار است.
این رساله دفاعیه سقراط در دادگاه آتن، در برابر اتهامات وارده است.سقراط با فصاحت فرهیخته خود، دروغزنی و عوامفریبی مدعیان خود را (آنیتوس، ملتوس و لیکون)باز می‏نماید.او خود را داناترین مردم می‏شمارد، زیرا که به نادانی‏ خود واقف است.اما دیگران در عین نادانی خیوشتن را دانا می‏پندارند و سقراط، پرده از جهل آنان بر می‏دارد.جرم بزرگ سقراط همین است.

2-کریتون
کریتون دوست سقراط، در زندان به دیدار وی می‏آید و پیشنهاد فرار می‏دهد.سقراط با دلایل قوی، قرار در زندان را بر فرار ترجیح می‏دهد.سقراط قانون را فقط برای خود نمی‏خواست.او همواره به قوانین ارج نهاده و اکنون روا نمی‏دارد که قانون را بشکند، فقط به این دلیل که علیه اوست.سقراط می‏گوید:به فرض که چند سالی دیگر زنده بمانم، اما دیگر چه حرفی برای گفتن خواهم داشت؟آیا در صورت فرار از قدرت قانون، سخن از تقوی و فضیلت و عدالت و اطاعت از قانون مسخره نخواهد بود؟

3-پروتاگوراس
پروتاگوراس سوفیست معروفی است که به آتن آمده و جمعی از جوانان را به گرد خویش جمع کرده است.«هیپوکراتس»سقراط را به دیدار او می‏برد و بحثی درمی‏گیرد که کار اصلی سوفیست چیست؟و او چه چیز می‏تواند به مردم بیاموزد؟پروتاگوراس مدعی است می‏تواند فضیلتی به نام سیاست تعلیم دهد.یعنی طرز اداره کشور را.و خواستار شرکت همگان در امور سیاسی است، زیرا مردم چنین استعدادی دارند.سقراط برای ایضاح معنای فضیلت و اینکه آیا آموختنی است یا خیر، بحث جالب و مفصّلی پیش می‏کشد و از انواع فضیلت مانند: شجاعت، عدالت، عفت و دانائی و حکمت، و رابطه آنها با هم، سخن می‏گویند و در پایان نتیجه می‏گیرند که هنوز مفهوم فضیلت را نمی‏دانند تا چه رسد به این که بگویند، آن آموختنی است یا خیر؟انجام گفتگو، دایره‏وار به آغاز آن وصل می‏شود و گره ناگشوده می‏ماند.فقط درمی‏یابند که هنوز از مقوله‏های مورد بحث، چیز درستی نمی‏دانند.آیا کشف این نکته ارزشمند نیست؟

4-لیزیس(دوستی)
لیزیس نام معشوق هیپوتالس است.سقراط پس از آگاهی از دوستی آن دو، با آنها به گفتگو می‏نشیند تا از مفهوم دوستی و عشق بیشتر بدانند.جنبه‏های مختلف دوستی بیان می‏شود، در پایان گویی نزدیک است که مفهوم آن روشن شود و سقراط می‏گوید:
«هر کس دیری را دوست دارد، بی‏گمان میان او و معشوق تعلق و پیوندی روحی یا اخلاقی هست.
چه، اگر چنین پیوندی در میان نباشد، هیچکس به دیگری دل نمی‏بندد.»(ص 164)
ولی بر این نظر هم، ایراد و نکته‏ای گرفته می‏شود و در پایان:
«پس از آن همه کوشش، معلوم شد، هنوز نمی‏دانیم دوست یعنی چه؟»(ص 165)

5-لاخس(شجاعت)
لاخس یکی از سرداران آتنی معاصر سقراط است.بین او و سقراط و چند تن دیگر، درباره مفهوم«شجاعت» گفتگو درمی‏گیرد.باز هم تعریف درستی به دست داده نمی‏شود.ولی گویا این تعریف که از زبان نیکیاس در می‏آید، معقول باشد که:شجاعت آن است که آدمی، خطرناک را از بی‏خطر تشخیص دهد و موارد و مواضع ترس را دریابد و به یاری اندیشه به دفع آن برخیزد.در این صورت، شجاعت فقط به انسان اختصاص دارد.

6-خارمیدس(خویشتن داری)
در این رساله عفّت و خویشتن داری موضوع سخن و تعریف است.تعاریف ممکن، مورد مداقّه قرار می‏گیرند.از جمله اینکه:عفّت، متانت و آهستگی است، یا اینکه کار خود انجام دادن است.نوعی شناخت است، اما شناخت شناسائی.بالاخره اینکه، خویشتن داری همان شناخت خوب و بد است.البته سقراط تعریف خاصی را انتخاب نمی‏کند.این ویژگی اوست که فقط نظرها و افکار و اندیشه‏ها را به چالش فرا می‏خواند و از تحمیل یکی بر دیگران اجتناب می‏کند.

7-اوتیفرون(دینداری)
اوتیفرون یک پیشگوی آتنی است که به تور سقراط می‏خورد و سخن به دینداری می‏کشد، زیرا سقراط به بی‏دینی متهم شده و اوتیفرون خود را در دین صاحب نظر می‏داند.سقراط از او می‏پرسد:دینداری چیست؟وی پاسخ می‏دهد:آنچه خدایان دوست دارند موافق دین است و آنچه دوست ندارند، مخالف دین.سقراط یادآوری می‏کند که میان خدایان هم، نزاع و ستیزه بوده و یکی چیزی را عادلانه می‏دانسته و دیگری همان را ظالمانه.پس کدامیک را باید ملاک قرار داد و علاقه کدامیک از خدایان میزان دینداری است؟گذشته از آن، آنچه موافق دین است.
محبوب خدایان است، نه اینکه چون محبوب خدایان است، موافق دین است.

(این نظر شباهت تام با عقاید معتزله در باب حسن و قبح دارد، بعید نیست، معتزله از آن الهام گرفت باشند.)
آنگاه از رابطه بنده با خدا، چون رابطه برده و آقاست.به نظر سقراط، آقا محتاج به بنده است، اما خدا به بنده احتیاجی ندارد.اوتیفرون دین را قربانی دادن و دعا کردن می‏داند.به عقیده سقراط، خدا به هدیه و قربانی بشر نیازی ندارد.
در پایان سقراط با ریشخندی، اوتیفرون را ترک می‏کند:
«چه می‏کنی دوست عزیز!می‏روی و همه امید مرا به باد می‏دهی؟بر آن بودم از تو بیاموزم دینداری و بیدینی چیست و...پس از آموختن دانش تو باقی عمر را بهتر و شایسته‏تر از پیش به سر برم.»(ص 258)

8- گرگیاس(فنّ سخنوری)
گرگیاس به سخنوری مشهور است.در محفلی سقراط از کار او جویا می‏شود.وی پس از توضیحات غیر لازم می‏گوید:سخن گفتن.سقراط می‏پرسد: سخن گفتن درباره چه؟گرگیاس پاسخی ندارد.
سقراط می‏گوید:شاید سخن او درباره معتقد ساختن افراد باشد.گرگیاس تأیید می‏کند و می‏گوید: -سخنوری هنر متقاعد ساختن دادگاهها و انجمن‏هاست و موضوع آن عدل و ظلم است.
آنگاه درباره عدل و ظلم و کیفیت و تعریف آنها بحث می‏شود.سقراط می‏گوید:ارتکاب ظلم بدتر از تحمل ظلم است.
به خاطر اطاله کلام طرفهای بحث، از سقراط خواسته می‏شود که به تنهایی بحث را ادامه دهد و او به شرطی این کار را می‏پذیرد که حاضران در جستجوی حقیقت او را یاری کنند.زیرا فضیلت و حقیقت در همراهی افکار نهفته است.سقراط سرانجام نتیجه می‏گیرد که آدمی می‏باید سخنوری و هر هنر دیگر را فقط برای خدمت به عدالت به کار بندد.

9-منون(فضیلت-قابلیت)
منون از سقراط می‏پرسد:آیا فضیلت آموختنی است یا از راه تمرین به دست می‏آید و یا فطری است؟
سقراط از منون می‏خواهد تا فضیلت را تعریف کند.

منون به جای تعریف چند نوع فضیلت را نام می‏برد.
سقراط او را به خطا و عجز از آوردن تعریف دقیق، متوجه می‏سازد.آنگاه نظر خود را باز می‏گوید که همان«تذکّر»و یادآوری است.روح آدمی پیش از هبوط در تن همه چیز را می‏دانسته و تن چون حجابی بین روح و دانش فاصله انداخته است.انسان با تلاش و جستجو می‏تواند حقایقی را که از قبل به آنها علم و اشعار داشته، دوباره به یاد آورد.مفهوم دانش با پندار حتی درست تفاوت دارد.خلاصه فضیلت نه جزء طبیعت ما و نه آموختنی است، بلکه فقط به اراده و الهام خدا در آدمی جایگزین است، بلکه فقط به اراده و الهام خدا در آدمی جایگزین می‏گردد.
(العلم نور یقذفه فی قلب من یشاء)

10-مهمانی(عشق)
جاودانه اثر افلاطون در باب عشق ! و یکی از زیباترین و عرفانی ترین و ادبی ترین نوشته های او . . .
در یک مهمانی دوستان سقراط، هر یک در وصف «اروس»خدای عشق داد سخن می‏دهد.سقراط هم طبق روش خود در گفتگو با فایدروس به توصیف عشق می‏پردازد.

11-فایدون(جاودانی روح)
سقراط در آخرین روز عمر خود از علاقه‏اش به مرگ سخن می‏گوید و اثر فلسفه را کمک به رهایی روح از تن می‏داند.«آیا خنده آور نخواهد بود، اگر کسی که در همه عمر به پیشواز مرگ رفته است، چون هنگام نیل به مقصود فرا رسد، از آن بهراسد و رفتاری ناشایسته پیش گیرد؟»سقراط با توجه به زایش متضادها از هم، عقیده دارد مرگ ضد زندگی و زندگی ضد مرگ است.مرگ زندگی را به وجود می‏آورد و زندگی مرگ را.با مرگ روح نابود نمی‏شود، بلکه در جهانی دیگر به سر می‏برد تا به نوبه خود زندگی دیگری را به وجود آورد.
افلاطون در این رساله، تذکر و یاآوری دانشهای آن جهانی را، دلیل بقای روح می‏داند.در پایان شرحی از جایگاه بدکاران و نیکوکاران پس از مرگ ارائه می‏شود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
poorfar
poorfar
1392/06/20

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دوره آثار افلاطون - جلد 1

تعداد دیدگاه‌ها:
13
درود
چه میگویی دربارهٔ کسانی که هنگامیکه زمام امور دولت را بدست دارند، رجز می‌خوانند و هر روز ادعا میکنند که جامعه و دولت را بهتر ساخته اند، ولی همینکه از کار افتادند ناله و شکایت می آغازند و از وضع جامعه و دولت چنان بدگویی میکنند که گویی بدتر از آن در تصور نمیگنجد؟ آیا این سیاستمداران در نظر تو بهتر از ان فرومایگان اند؟
افلاطون
رساله گرگیاس
ترجمه: محمد‌حسن لطفی
سلام
من تعدادی کتاب در اختیار دارم که نمی دونم چطوری بزارم تو سایت لطفا راهنمایی بفرمائید با تشکر نصیریان
روز خوشی را با هدیه های روحانی ارزشمند جناب پورفر عزیز سپری کردیم، بر ماست که از ایشان بخاطر زحمات بی توقعانۀ شان و از کتابناک عزیز بخاطر فراهم نمودن چنین بستری سپاسگزار باشیم، این حداکثر کاریست که از دست و زبان ما برمی آید اما بر این باکی نیست چون بی تردید ایشان هم چیزی بیش از این توقع ندارند!
سلام از جناب پورفر بسیار بسیار تشکر و قدردانی میکنم برای ایشان آرزوی تندرستی دارم کتابهای ارزشمند و مفیدی را قرار دادند تشکر و زنده باشی
poorfar عزیز از شما تشکر می کنم بابت آپلود این کتاب ، این همه زحمتی را که برای اسکن و تهیه فایها می کشید با یک تشکر ساده نمی توان پاسخ گفت. امیدوارم بتونیم استفاده مناسبی از این کتابها کنیم تا شاید جبران زحمات شما و سایر دوستان باشد.
آقای پور فر کتاب به این خوبی رو با اوه مهم زحمت اسکن کرده اید ولی واقعن حیفه که با برنامه کاهش حجم اینطور خرابش کنید.
قدری حجم بیشتر بهتر است.
موفق باشید
بسی سپاس دوست گرامی.دلشادیم از تلاش های شما در امر گسترش دانش مردمان این سرزمین.من بر این نظرم که نظریه های افلاطون بدون آن که متوجه باشیم،در جای جای زندگی ما چنان حضور سنگینی دارد که رهایی از آن نیازمند سال ها تلاش اندیشه ورزان نوگراست
قبل از هر چیز باید از کاربرانی مثل "کبیر اندر کبیر" "پورفر" headbook”" و همچنین از تارنمای کتابناک بابت تهیه ی این همه کتابی که نمی دانم عمرم کفاف خواندن همه ی آن ها را می دهد یا نه سپاسگذاری کنم. در واقع یکی از دلایلی که چند ماه پیش دست به خودکشی نزدم همین بود.
به مناسبت این کتاب ارزشمند با اجازه دوستان خواستم چند خطی درباره ی افلاطون بنویسم.فکر می کنم به اندازه ی کافی در این 2400 سال , تعریف و تمجید از افلاطون و ایضا از ارسطو شده است و این دو اندیشمند بزرگ را از چند خط تعریف بیشتر یک کاربر حقیر در کتابناک بی نیاز کرده باشند.
بیشتر مجلد دوم این دوره آثار مد نظر من است چون مکالمه ی جمهوری در این جلد قرار گرفته است و بخش اعظم آن را به خود اختصاص داده است.افلاطون در رساله ی جمهوری , آرمانشهر یا مدینه ی فاضله ی خود را ترسیم می کند. اما گویا در اواخر زندگی خود کمی اندیشه های خود را در مکالمه ی "نوامیس" یا "قوانین" تعدیل می کند و به همین سبب اختلافاتی میان این دو رساله دیده می شود که بعضی یا شمار کمی از افلاطون شناسان را بر آن داشته است که مکالمه ی قوانین جعلی باشد.در این باره می توانید به مقدمه ی زنده یاد لطفی بر مکالمه ی قوانین , که مترجم این دوره آثار ارزشمند هستند مراجعه بفرمایید. گفتنی است در فلسفه ی اسلامی هواداران افلاطون را "اشراقی" و هواداران ارسطو را "مشائی" می گفتند. مولانا یا سهروردی از اشراقیون بودند و ابن سینا یا ابن رشد از مشائیون.
افلاطون را می توان یکی از بنیادگزاران فکری حکومت توتالیتر و فاشیسم دانست.باید توجه داشت که حکومت "توتالیتر" یا "تمامیت خواه" با حکومت "دیکتاتوری" یکی نیست و درواقع به مراتب بدتر و دهشتناک تر از آن است. هر حکومت تمامیت خواهی دیکتاتوری هم هست اما حکومت دیکتاتوری لزوما تمامیت خواه نیست. در حکومت دیکتاتوری اگر شما با حکومت کاری نداشته باشید کسی کاری با شما ندارد.اما در حکومت تمامیت خواه شهروندان در واقع بخشی از برنامه ی حکومت برای رسیدن به هدفی مشخص یا به آن "مثالی" هستند که نظریه پردازان آن طراحی کرده اند و این نقشی است که شهروندان باید آن را بپذیرند وگرنه نابود خواهند شد. حکومت شاه یک حکومت دیکتاتوری بود اما تمامیت خواه نبود : اگر شما کاری با حکومت و مسائل سیاسی نداشتید و به اصطلاح پا را از گلیم خود فراتر نمی گذاشتید کسی کاری با شما نداشت. اما امروز حتی اگر سیاسی هم نباشید ممکن است به خاطر نوع پوشش در خیابان بازداشت و «ارشاد» شوید. البته حکومت محمدرضاشاه هم در اوج قدرت خود در اواسط دهه ی پنجاه گاهی تمایلات تمامیت خواهانه از خود نشان می داد(مثل حزب رستاخیز) اما هیچ گاه به سطح امروز نرسید.همین را می توان در رابطه با حکومت شوروی سابق هم گفت.
برای آنکه بتوان فلسفه ی سیاسی افلاطون را شناخت باید با تئوری "مثل" آشنا شد.افلاطون این تئوری را که زاییده ی یک مغالطه است در چندین مکالمه از جمله جمهوری مطرح می کند : ما به وسایل گوناگون که شب روی آن می خوابیم می گوییم "تختخواب" اما کدام یک به راستی تخت خواب هستند؟ بنابراین باید یک تخت خواب کامل در جایی در عالم مثال باشد که ذهن نجار از قبل با آن آشنا بوده باشد.مثالِ تخت خواب , یک تخت خواب کامل است و تخت خواب های دیگر هر کدام بخشی از ویژگی های آن را دارند اما هیچ کدام کامل نیستند.
کار فیلسوف آشنایی با این مثال هاست.بسیاری از مکالمات افلاطون با یک سوال ساده از طرف سقراط آغاز می شود:خودِ دین داری چیست؟(اتیفرون) ,خودِ دوستی چیست؟(لوسیس) ,خودِ عدالت چیست؟(جمهوری) و... .روح است که با عالم مثال سر و کار دارد و فیلسوف واقعی کسی است که توجه چندانی به زندگی دنیوی ندارد.چون توجه بیش از حد به زندگی دنیوی تنها جسم را تقویت می کند و روح را از پرداختن به عالم مثال بازمی دارد.
ادامه...
دوره آثار افلاطون - جلد 1
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک