در پیرامون فلسفه
نویسنده: احمد کسروی
.
درباره ی این کتاب :
نوجوانان و جوانان چون پا بدوره ی فهم و دریافت میگزارند ، خود را با نادانست ههای تازه ای روبرو می بینند و پرسشهایی از طبیعت و زندگانی ، از گذشته و آینده اندیشه هاشان را بخود میکشد و جویای پاسخ آنها می باشند. هم در این دوره است که جوانان که دیر یا زود مسئولیت خانواده و گوشه ای از کارهای کشور را بعهده خواهند گرفت می باید در اندیشه ی فردا بوده زمان ارزشمند را به فراگیری دانستنیهای سودمند و تجربه های زندگانی بگذرانند. فسوسا در سرزمین ما (و نیز بیشتر کشورهای شرقی ) بر سر راه ایشان ، چند رشته ( دام سرگشتگی) در کمین است تا بعنوانهای رنگارنگی همچون (جستجو از راز دهر) ، (سیر آفاق و انفاس)، (کشف و شهود) یا اینگونه عنوانهای شگفت جوانان ناآزموده را سرگرم آموزشهای زهرآلود خود گردانده سالها در بیابانهای گمراهی مغزشان فرساید و نه تنها از خوشی و آسایش بی بهره شان گرداند بلکه تهیدست در میدانگاه زندگ انی رهاشان گرداند . رهاشان گرداند تا سرمایه ای جز پوچگوییهایی که یاد گرفته اند نداشته ناچار گردند همانها را افزار گذران زندگانی خود گیرند و نتیجه آنکه خود به دامگستران نوینی مبدل گردیده جوانان نسل آینده را به گمراهیها کشانند....
حق تکثیر: تهران: کتابفروشی پایدار، ۱۳۴۴
درباره ی این کتاب :
نوجوانان و جوانان چون پا بدوره ی فهم و دریافت میگزارند ، خود را با نادانست ههای تازه ای روبرو می بینند و پرسشهایی از طبیعت و زندگانی ، از گذشته و آینده اندیشه هاشان را بخود میکشد و جویای پاسخ آنها می باشند. هم در این دوره است که جوانان که دیر یا زود مسئولیت خانواده و گوشه ای از کارهای کشور را بعهده خواهند گرفت می باید در اندیشه ی فردا بوده زمان ارزشمند را به فراگیری دانستنیهای سودمند و تجربه های زندگانی بگذرانند. فسوسا در سرزمین ما (و نیز بیشتر کشورهای شرقی ) بر سر راه ایشان ، چند رشته ( دام سرگشتگی) در کمین است تا بعنوانهای رنگارنگی همچون (جستجو از راز دهر) ، (سیر آفاق و انفاس)، (کشف و شهود) یا اینگونه عنوانهای شگفت جوانان ناآزموده را سرگرم آموزشهای زهرآلود خود گردانده سالها در بیابانهای گمراهی مغزشان فرساید و نه تنها از خوشی و آسایش بی بهره شان گرداند بلکه تهیدست در میدانگاه زندگ انی رهاشان گرداند . رهاشان گرداند تا سرمایه ای جز پوچگوییهایی که یاد گرفته اند نداشته ناچار گردند همانها را افزار گذران زندگانی خود گیرند و نتیجه آنکه خود به دامگستران نوینی مبدل گردیده جوانان نسل آینده را به گمراهیها کشانند....
حق تکثیر: تهران: کتابفروشی پایدار، ۱۳۴۴
● برای آگاهی یافتن از چگونگی مطالعه این کتاب، ویکی کتابناک را ببینید.
» کتابناکهای مرتبط:
روش - طبیعتٍ طبیعت
روح ناآرام یک روشنفکر
تجربه دینی
آگهی
Powered by You
Member
Member
کسروی می گوید:
« شما از ناداني و بيچارگي هم زبوني و هم بدبختي را ميكشيد و هم بيهوده ناله و فرياد ميكنيد كه اين خود زيان ديگري ميباشد. شما بهر چيزي از آلودگيهاي خود نام فريبندهی ديگري ميگزاريد. شعرهاي بيهوده سرودن ، و افسانه هاي بيخردانه بافتن را «ادبيات» مي ناميد كهنه بافندگيهاي يونان و روم را «فلسفه» مي خوانيد ، ببدآموزيهاي خانه برانداز صوفيگري «عرفان» نام مي دهيد ، آشفتن مغزهاي جوانان را « آموزش و پرورش» ياد ميكنيد ، گمراهيهاي پراكنده و كشاكشهاي بيهودهی قرنهاي گذشته را « مذهب» مي شماريد ...
بدينسان بهر يكي از آلودگيهاي خود عنوان ديگري ميدهيد و ما هريكي را كه دنبال مي كنيم بهايهوي و ايستادگي مي پردازيد و با اينحال نيكي از جهان ميخواهيد.
دوباره ميگويم : اين خود نشان درماندگي شماست.
دوباره ميگويم : شما يا چنانكه هستيد باشيد و تن باين خواري و زبوني دهيد و يا اگر رهايي ميخواهيد اين حقايق را از ما بپذيريد و هركسي تكاني بخود دهيد و هركسي اين آلودگي ها را از خود دور گردانيد».
Member
کسی که میخواهد گفته ی کس دیگری را نقد کند راهش اینست که آن گفته ها را بیاورد و ایرادش را بنویسد نه هرچه خواست بگوید.
Member
ایشان می روند و در میان مردم چند خرافه پیدا می کنند و از آنها اشکال میکند و آنها را به اسم دین مینویسند و مردم عوام که تخصصی ندارند فکر می کنند ایشان روشن فکر است زیرا برخی عوام تا میبینند که یک نفر به مقداری از گزاره های دینی اشکال می کند و حرف از روشن فکری میزند فکر میکنند با سواد است.
Member
Member
اینها تاویلهای ملایانه است. از آن بیت چنین معنیهایی که شما نوشته اید بیرون نیاید.
Member
Member
بزرگ کسییست که کار بزرگی کرده باشد و سود فراوانی به مردمش رسانده باشد. سعدی و حافظ از این کارها نکرده اند. یک مشت یاوه گفته اند و با چاپلوسی از فروانروایان ستمگر زمان خودشان روز میگذرانیده اند.
Member
Member
در ابتدای کتاب میخوانیم: «فیلسوف کلمهای یونانی ست بمعنای خواهان راستی» اما باد گفت فیلسوف بمعنایِ «دوستدارِ راسیتی» است٬نه «خواهانِ راستی».
اما این نکته صرفا تزیینی بود. به ص۹ که رسیدم دریافتم متاسفانه کسروی هیچ هیچ هیچ از فلسفه اطلاعی ندارد. ببینید فیلسوف را چگونه تعریف میکند: «فیلسوف یا حکیم یا فرزانه کسی را میتوان گفت که دستورهای اسلام را بدانسان که بوده فراگیرد و از روی آن دستورها رفتار کند» (ص۹) .
اگر بخواهم از ادبیاتِ خودِ کسروی استفاده کنم٬ باید بگویم که از این «یاوه» تر نمیتوان سخنی گفت! پیداست کسروی یکسری پراکندهگوییها از باصطلاح فیلسوفانِ اسلامی خوانده و آنرا هم اصلا درست نفهمیده. باید بگویم هیچ کس در هیچ کجای دنیا ندیدم که فلسفه را «عمل به دستوراتِ اسلام» تعریف کند و کژفهمی از این بزرگتر نمیشود.
اما همچنان به خواندنِ این کتاب ادامه میدهم. چون کسروی را دوست دارم.
فرهیزش گرامی:
۱. هیچ نویسندهای را نمیتوان به جرمِ سخنانی که در اثرش زده محکوم کرد. از نظرِ روانشناختی هم ناپسند است. فرض کنید فردی در یکی از داستانهایش در نقشِ «دزد» ظاهر شده. آیا هیچ پلیسی حق دارد با این دستاویز او را دستگیر کند؟
اما اینه میگویید سعدی همجنسباز بوده تا حدی درست است (پژوهش استاد شمیسا اثبات کرده). منتها اینکه افراط کرده و میگویید «مردی ناپاک» است٬ از انصاف بدور است. باید دُگمها را رها کرد و به شرایطِ تاریخی نگریست.
۲. بله٬ بنده هم با عقایدِ صوفیانه و عارفانه مشکل دارم. اما کمتر کسی حافظ را یک اندیشمند میشناسد و بعنوانِ یک فرزانه با او برخورد میکند. ما همه حافظ را «رند» میشناسیم و بیشتر ذوقمان هم از عناصرِ «زیباشناختی»ِ اشعارش است٬ نه پندواندرزها و خراباتیگریهایش. سوزاندنِ کتاب اینان٬ هیچ فایدهای ندارد٬ بلکه ما را در گردابِ خودپسندی و خودخواهی فروخواهد برد. برخی نقدهای کسروی بر اندیشههای حافظ و سعدی درست اند٬ اما این نقدها هیچکدام در آن حد نیستند که بیاییم و دیوانشان را بسوزانیم و تنها به دینِ خودِ کسروی بگرویم.