رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
آبی تر از آسمان
امتیاز دهید
5 / 4
با 6 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4
با 6 رای
فرهاد نگاهی به صورت لیلا انداخت. دستهایش درهم گره خورده بود.سعی می کرد جلوی عصبانیت خود را بگیرد گفت:
ـ آخه تو که دختر خوبی هستی چرا لج می کنی؟ مگر چه می شد که به این بابا جواب بدهی و ما را از دست این مردک خلاص کنی!
این ها حرفهایی بود که مدارم در این چند روز داشت به لیلا خواهرزاده ی کوچکش می گفت. لیلا در جواب گفت:
ـ آخه بابا به من چه ربطی دارد؟ مگر من قرض بالا آوردم؟ مگر من صبح تا شب توی این کافه ها...دارم با این و آن خوش وبش می کنم؟ بریز و بپاش می کنم؟ مگر من پول حیف ومیل می کنم؟ به خدا دایی خسته ام! اگه بخواهی سربه سرم بگذاری این جا نمی مانم راهم را می گیرم و از این جا می روم آن وقت تو میمونی و قول هایی که به مادرم قبل از دفنش دادی.
لیلا غرق فکر و خیال شد. فکر چند سال پیش که چه فاجعه ای رخ داده بود. او به آن سال برگشته بود. به آن دوران خوش. چه خانواده خوشبختی بودند اگر پدرش، مادرش و برادرش زنده می ماندند، آن وقت او هم مانند بقیه خوش بود و زجر نمی کشید. با خود گفت: «کاش به شمال نمی رفتیم ما که هر سال می رفتیم کاش آن سال نمی رفتیم...»
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
121374
121374
1392/04/28

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی آبی تر از آسمان

تعداد دیدگاه‌ها:
1
:-)
با تشکر از سایت کتابناک8-)
روزگاریست این که گه عزت دهد گه خار دارد/
چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد /
شعر از : محتشم کاشانی
آبی تر از آسمان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک