رسته‌ها
دوزخ
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 45 رای
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 45 رای
✔️ هفت تمثیل٬ سه قصه
به روایت: کاظم فیروزمند

از متن کتاب:
شاه پرسید: چکامه ات را نسروده ای؟
شاعر اندوهگین پاسخ داد: آری, لیکن جرات بازگو کردن ندارم.
شاه گفت: جراتی را که نداری به تو خواهم داد.
شاعر آنگاه شعر را برخواند. تنها یک بیت بود.
شاعر و ولینعمتش هر دو رنگ رخ باخته به هم در نگریستند.
شاه نجوا کرد: گناهی که اینک هر دو در آن شریکیم, گناه کشف “زیبایی” موهبتی که بر آدمی حرامست..
از شاعر این را می دانیم که به محض خروج از کاخ خود را کشت,
و از شاه اینکه اکنون گداییست و سرتاسر ایرلند را -که زمانی قلمرو پادشاهیش بود- می گردد
و آن شعر را هرگز دوباره بر زبان نیاورده است...
تگ:
دوزخ
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
33
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
HeadBook
HeadBook
1392/06/20

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دوزخ

تعداد دیدگاه‌ها:
3
کتاب شنی،کتابخانه بابل،دیسک،آینه و نقاب،هفت شب با بورخس و هزارتوهای بورخس و خیلی دیگه از داستان های بورخس که خیال انگیز و به قول فارسی زبانان دلنواز و روح نواز است،، پیشنهاد میکنم داستان بورخس رو بخونید...
شاه پرسید: چکامه ات را نسروده ای؟
شاعر اندوهگین پاسخ داد: آری, لیکن جرات بازگو کردن ندارم.
شاه گفت: جراتی را که نداری به تو خواهم داد.
شاعر آنگاه شعر را برخواند. تنها یک بیت بود.
شاعر و ولینعمتش هر دو رنگ رخ باخته به هم در نگریستند.
شاه نجوا کرد: گناهی که اینک هر دو در آن شریکیم, گناه کشف "زیبایی" موهبتی که بر آدمی حرامست..
از شاعر این را می دانیم که به محض خروج از کاخ خود را کشت, و از شاه اینکه اکنون گداییست و سرتاسر ایرلند را -که زمانی قلمرو پادشاهیش بود- می گردد و آن شعر را هرگز دوباره بر زبان نیاورده است.
خواندن این کتاب در نیمه شب مانند این است که پلک هایت را روی هم بگذاری و تصاویرآشفته ای را ببینی و وقتی بیدار میشوی نفس راحتی میکشی از این که تمامش خواب بوده است...
PDF
3 مگابایت
دوزخ
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک