رسته‌ها

رضاشاه پهلوی از آلاشت تا ژوهانسبورگ

رضاشاه پهلوی از آلاشت تا ژوهانسبورگ
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 87 رای
نویسنده:
درباره:
رضا شاه
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 87 رای
کتاب رضاشاه پهلوی از آلاشت تا ژوهانسبورگ یکی از مشهورترین آثار پژوهشی در پیرامون زندگی رضاشاه پهلوی می‌باشد. این کتاب بنابر گفته‌های نویسنده آن، اثری تحقیقی بر پایه اسناد تاریخی است.
مولف این کتاب در ابتدا به بررسی دوران کودکی و شرح زندگی و خانوادگی رضاشاه پرداخته و سپس رفته‌رفته به اوضاع ایران پیش از کودتای ۱۲۹۹ رسیده و نهایتا با شرح کودتا و به‌زودی خلع‌ قاجارها از سلطنت و شرح استقرار پادشاهی پهلوی، انسجام ایران، آغاز جنگ دوم جهانی و نهایتا تبعید رضاخان به ژوهانسبورگ کتاب را به پایان می‌رساند.
در کل، این کتاب به بررسی تاریخ زندگی رضاشاه بنیانگزار سلسله پهلوی، اصل و نسب وی، عملکرد سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی او، خدمات و میراث وی پرداخته است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
36
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
ramin12345
ramin12345
1391/12/14
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی رضاشاه پهلوی از آلاشت تا ژوهانسبورگ

تعداد دیدگاه‌ها:
167
تا اینکه دری به تخته خورد این نابغهٔ بی نظیر و خدای جنگ با سلام و صلوات میهن عزیزش را ترک کرد.
خودش رفت ولی هواخواهان او که دو قرت و نیمشان باقی است به جا ماندند و زمام امور کمافی السابق در دست آنهاست برای اینکه باقیماندهٔ رمق میهن را هم بکشند و رسواییهای شگرف دیگری برای میهن و هم میهنان عزیزشان تهیه ببیند.
در هیچ دورهٔ تاریخی، این سرزمین چنین دورهٔ انحطاطی را به خود ندیده بود و هنوز دنباله دارد در صورتی که با عایدی سرشار و آرامش نسبی که وجود داشت ممکن بود حقیقتاً دورهٔ رستاخیز این ملت باشد.
از اعیان و اشراف و وکیل و وزیر و سران کشوری و لشگری و روحانیون و حاجی آقا ها و علماء و فضلا و دانشمندان و شعرا مثل دوالپا به سر اهالی این کشور سوار شدند و تا توانستند جولان دادند.
در چاپلوسی و وقاحت و چاپیدن مردم گوی سبقت را از یکدیگر ربودند.
بیست سال ملت را از جریان دنیا و همسایگانش مجزا نگهداشتند و آش شله قلمکاری به مذاق یکدسته قاچاقچی درست کردند.
مردم از گرسنگی می مردند و مالشان چاپیده می شد و پشت میله های آهنین، در زندانها می پوسیدند.
گوشواره و النگوی بیوه زنها با کاغذ و مس خریده می شد و به خارجه مسافرت می کرد.
کتاب و مجله سانسور می شد، فرهنگ، وسیله چندنفر کارچاقکن شده بود.
پیش آهنگی و تربیت بدنی، تأسیس فرهنگستان و پرورش افکار را وسیله تقریب به پیشگاه قرار دادند.
امروز نیز پالانمان عوض شده اما همان قلتشن ها که در هویت و ایرانیت آنها شک است برای ایران سنگ به سینه می زنند و مردم گرسنه چاپیده شده و فقیر را تبلیغ به وطن پرستی کاذب و از خودگذشتگی می نمایند و هرکس با آنها هم آواز نشود تکفیرش می کنند.
اشک تمساح
صادق هدایت
رضا خان قلدر، نوکر دائمی انگلیس ، بیسواد و لمپن به تمام معنا، مجری اهداف غربیها در تمام زمینه ها بود.
میرپنج غیر از نظامیان کسی را نداشت که اهل مملکت داری باشد و علوم سیاسی و اقتصادی و ... بلد باشند تماما رجال قاجار در دوران پهلوی موثر بوده اند.

سالن تئاتر شیر و خورشید تبریز یا سالن تئاتر ارگ تبریز در سال ۱۳۰۶ خورشیدی در تبریز افتتاح و در سال ۱۳۵۹ تخریب گردید.
ساخت این بنا در اوائل سلطنت رضاشاه و به دستور سپهبد امیراحمدی و کمک جمعیت شیر و خورشید سرخ با الهام از تماشاخانه سن پترزبورگ و بکمک مهندسان و معماران روسی انجام گرفت. ساختمان آن در سال ۱۳۰۶ خورشیدی تکمیل و در شهریور همان سال افتتاح گردید.
سالن در ابعاد ۳۰ متر در ۱۰ متر و دارای دوطبقه ایوان هرکدام با ۱۶ لژ شش نفره بود وحدود ۸۰۰ نفر گنجایش داشت. دورتادور طبقات و سقف و راهرو ورودی دارای گچ‌بری های کم نظیر بود و بدلیل رعایت اصول صداشناسی، نیازی به استفاده از وسائل تقویت صوتی نبود.
این بنای تاریخی در سال ۱۳۶۰ ، توسط جهاد سازندگی جهت گسترش مصلای تبریز تخریب گردید.
مشکل آقایان با پهلوی نه نبود آزادی بلکه عدم موفقیت رفقا در تجزیه ایران و بدل نمودن آن به ایرانستان بود وگرنه در کعبه آمال این قبیل افراد هم انگونه که اکنون شاهدیم آزادی اندیشه و حقوق برابر جایی ندارد.
نخست اینکه تبلیغ برای سلسله ای نمی کنم بلکه خدمات یک انسان رو یادآوری می کنم گذشته از اون همین امر که رضا شاه به قلع و قمع قاجاریان دست نزد خودش نکته بسیار مثبتی هست به خصوص وقتی می بینیم همین قاجار در زمان کسب قدرت چه بر سر خاندان زند آوردند.
نیاز برخی از این اصلاحات عملی شده در زمان رضا خان ، از قبل هم احساس میشد از جمله رفع شر هزار ساله ایلات از سر مناسبات تولید در ایران که اتفاقاً لغو اقطاع و تیول در زمان مجلس اول مشروطه صورت پذیرفت . ولی هر اصلاحاتی هم ذهن آگاهی برای درک نیاز می طلبد هم دست توانمندی برای اجرا.
وگرنه ناصرالدین شاه پیشرفت برای ایران را نه ضروری میدانشت نه حتی لازم .
[quote='persiansidha']وقتی به قول شما همین انسان " قلدر و بی سواد" رو مقایسه میکنم با مثلا ناصرالدین شاه میبینم ناصرالدین شاه دو سفر مفصل به فرنگ داشت اون هم به پیشرفته ترین کشورهای آن زمان ولی دستاوردش از این سفرها چه بود؟ دارالفنون رو که امیرکبیر تاسیس کرد که به دستور ناصرالدین شاه کشته شد. تازه این بهترین قاجار بود
ولی رضا شاه مملکتی رو که بعد از جنگ اول جهانی و دخالتهای دول بیگانه و نقض بیطرفی ایران سنگ رو سنگش بند نمی شد تحویل گرفت و سر و سامان داد .
اگر زحمات این مرد بزرگ نبود ما هم احتمالا در همون شرایط قاجاری به سر می بردیم[/quote]
سلسله های شاهنشاهی هیچکدام مورد تایید نیستند ولی در حال تبیلغ پهلوی مورد سوال و تعجب است چون تمام اصلاحات منسوب به پهلوی ها هم توسط رجال سیاسی و مشاهیر قاجار انجام شده است تاریخ معاصر در این زمینه کاملا روشن و واضح است و اسامی نفرات و وابستگی آنها به قاجاریه هم در تاریخ معاصر ثبت شده است. میرپنج غیر از نظامیان کسی را نداشت که اهل مملکت داری باشد و علوم سیاسی و اقتصادی و ... بلد باشند تماما رجال قاجار در دوران پهلوی موثر بوده اند.
وقتی به قول شما همین انسان " قلدر و بی سواد" رو مقایسه میکنم با مثلا ناصرالدین شاه میبینم ناصرالدین شاه دو سفر مفصل به فرنگ داشت اون هم به پیشرفته ترین کشورهای آن زمان ولی دستاوردش از این سفرها چه بود؟ دارالفنون رو که امیرکبیر تاسیس کرد که به دستور ناصرالدین شاه کشته شد. تازه این بهترین قاجار بود
ولی رضا شاه مملکتی رو که بعد از جنگ اول جهانی و دخالتهای دول بیگانه و نقض بیطرفی ایران سنگ رو سنگش بند نمی شد تحویل گرفت و سر و سامان داد .
اگر زحمات این مرد بزرگ نبود ما هم احتمالا در همون شرایط قاجاری به سر می بردیم
رضا خان قلدر، نوکر دائمی انگلیس ، بیسواد و لمپن به تمام معنا، مجری اهداف غربیها در تمام زمینه ها بود.
مدارس توسط افرادی مثل رشدیه ها در ایران رواج یافت. دارالفنون در زمان قاجاریه و قبل از رضاخان در ایران تاسیس شده بود تاریخ رو تحریف نفرمائید؟!! خیلی از زنان به خاطر همین کشف حجاب اجباری و غیر دموکراتیک و بعضا وحشیانه قلدر رضا تا آخر عمر از ادامه تحصیل محروم شدند. تاریخ معاصر را از لااقل از پدر بزرگها و مادر بزرگهایتان می توانید بپرسید.
..دنباله دیدگاه پیشین
جناب جابر شاه
اندیشمندی اسپانیایی" گوستاوو بوئنو" میگفت : رهایی/آزادی بخودی خود پوچ و بی معنی است مگر آنکه بگویند آزادی/رهایی از.. و یا آزادی/رهایی برای ..
شما انسان باهوشی هستید ، میشود لطف کنید به نمایندگی همه آزادیخواهان روشنفکر برای من بگویید: هدف شما از آزادی چیست ؟
آزادی از چه چیزی ؟ آزادی برای چه کاری؟
مگر میلیونها ایرانی که در پهنه اینترنت پلاسند از این آزادی چه استفاده ایی کردند بجز میلیونها جک ساختن و دشنام های زشت دادن به هر طرفی که خوششان نیاید و تبلیغات قومگرایی ؟
مگر جلوی شما را گرفته اند تا دستکم به آفرینش ادبی بپردازید؟ پس شاید این ناخوشنودی که در همه ما هست(ارسطو میگفت « همه اندیشمندان از نهادشان اندوهگین اند») ریشه ایی ژرفتر داشته باشد و گناهش بگردن فلان شخصیت تاریخی و سیاسی و دینی و یا سرکوب زبان مادری نیست .
اگر برای نمونه هنگامیکه "اریک فن دنیکن" و تئوریهای اینچنینی به میان بیاید ، اگر کسی آنرا بی هیچ دلیل ومنطقی رد کرد و برچسب های ناروا زد ، همین خود گواهی بر آن است که هنوز ذهن بسیاری از همان به اصطلاح روشنفکران آزادیخواه در بند است که گشودنش بدست خودشان است .
جناب جابر شاه
آقای صادق هدایت هم همچون انسانی بی آزار و شهروندی با ادب احترام دارد، من هم با بعضی چیزهایی که او میگفته همچون: پرهیز از گوشت خواری (بدور از افراط گرایی) موافقم ولی او و دیگران حق ندارند تا مانع سازندگی و نظم و بهداشت کشور شوند حتی اگر بزور هم باشد، چه آنروزگار و چه امروز ما بهتر است همه جوانب را در دید بگیریم بگذارید نمونه ایی بیاورم : رضا شاه بزور خانواده ها را واداشت تا فرزندانشان را بویژه دختران را به مدرسه بفرستند و به نظافت و بهداشت شخصی بپردازند ، شاید بسیاری از همانهایی که به رضا شاه دشنام میدهند آگاه نیستند که سواد علمی و همگانی را از کوشش رضا خان دارند ، گاهی هست که حرف زدن و بحث کردن باعث چشم بستن به حقیقت و هرج و مرج و فساد بیشتر در جامعه میشود ، بطوریکه در هنگام مشروطه و پس از آن در اواخر قاجار کشور به پایین ترین سطح امنیت و نظم رسیده بود و هر لات و قلدرو دزد سزگردنه و حزبهای جورواجور مردم را بیچاره کرده بودند و منور الفکر های ما هم تنها مشغول بحث و شعر بافی بودند و کشور داشت بدتر و بدتر میشد و از هم فرومیپاشید براستی میتوان گفت که رضا خان تبلور ناخشنودی مردم از وضع نابسامان آنروزگار بود ، امروزه هم باید مردم هشیار باشند ، و به آینده نگاه کنند ، و برای اشخاص تاریخی بیدرنگ حکم صادر نکنند
شاید هم دوست عزیز گمان کرده اید بنده روی هدایت تعصب دارم و اینگونه سخن گفتن باعث رنجش بنده میشود ! البته بنده روی وطنم و مردمم تعصب دارم و هدایت هم جز همان مردم است و وقتی میبینم با چنین استعدادی که داشت و برش خانواده اش می توانست همچون بسیاری پول و پله ای جمع کند و خوش بگذراند و قلمش را به سود دشمنان وطن بچرخاند برعکس بدفاع از وطنش و خلقش پرداخت چرا نباید علاقه مند باشم به وی؟
اگر هدایت نبود بنده همان بچه مسجدی بودم که محال بود نمازش قضا شود!
همان بقول او تازه مسلمان دو آتشه بودم!
کجا می دانستم کتاب چیست؟ قصه چیست؟ تاریخ چیست؟
؟ فلسفه چیست ؟ و جز کتب درسی و دو سه کتاب از ژول ورن در مغزم هیچ نداشتم!
من فقط مدیون او هستم هرچند که نیازی ندارد من یا امثال من دینمان را به او ادا کنیم.
همین دوستان سلطنت طلب بارها از نوشته های بقولا ضد مذهبی هدایت برای منافع خودشان استفاده می کنند که حتی بسیاری از آنها تند نوشته شده ولی وقتی پای نقد پهلوی پیش می آید می گویند آقا هدایت اشتباهاتی هم داشت!!
وجود هدایت مهم نیست پس اصلا پاسخ وی را ندهید بگذارید بنده جملاتش را نقل کنم و اعتراض نکنید چون کسی که وجودش ارزشی ندارد چه نیاز هست که نقدش کنید اهمیت ندهید!
یاحق

من سلطنت طلب نیستم ولی اگر رضا شاه عیبهایی داشت هزاران کار ارزنده نیز کرد ، در حالیکه آدمهایی همچون هدایت بود و نبودش برای مردم ایران و جهان یکی است.[/quote][/quote]
این هم یادم رفت که چطور شما نوشته اید بود و نبود امثال هدایت برای مردم ایران و جهان یکی است!
البته بله قبول دارم چون آنوقت امثال پهلوی ها می توانند جامعه را غارت کنند و کسی هم نباشد که دم بزند بهتر است!
بنده می توانم سوال کنم سواد جناب عالی از کجا نشأت گرفته ؟ و یا اصلا در این سایت چه می کنید ؟
چون کلا امثال هدایت وجودشان لازم نیست پس چرا شما کتاب می خوانید شاید هم منظورتان این است که فقط فلسفه مهم است و کلا رمان و داستان دو پول سیاه نمی ارزد و نمیتواند در خدمت فلسفه باشد و شاید بهتر بود همان قصه های بی بی گوزک و امیرارسلان نامدار را امروز می خواندیم و ادبیات ما همچنان گمنام می ماند و اینکه اتفاقا خود هدایت تصدیق فلسفه داشت و تنها کسی است که در آنزمان بقول دوستانش کتاب نویسندگان اروپایی نبود که نخوانده باشد و بهتر از هرکسی درک میکرد نوشته های اونها رو و یک نگاه به آثار اون کافیست که به درک او پی ببریم.
نمیدانم این بوف کور است که به ده ها زبان ترجمه شده یا سفرنامه رضا شاه یا لیست خدمات او به جهان که اینگونه می گویید!
پیشرو در زمینه داستان کوتاه پیشرو در زمینه ترجمه متون پهلوی پیشرو در زمینه تحقیق در فرهنگ عامیانه پیشرو در زمینه ادبیات مدرن.
بله خدمت به ادبیات این مرزبوم اصلا مهم نیست مهم قتل و کشتار و غارت ایران است!
پس بهتر نیست سایت کلا کتابها را حذف کند و چهار کتاب جهانی رضاشاه و پسرش را بگذارد تا ملت و جهان آگاه بشوند بوجود چنین نابغه های در سرزمین آریایی؟!
رضاشاه پهلوی از آلاشت تا ژوهانسبورگ
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک