رسته‌ها
آثار و مقالات دکتر تقی ارانی
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 60 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 60 رای
این کتاب شامل آثار و مقالات متفکر ماتریالیست برجسته ی ایرانی معاصر،دکتر تقی ارانی است که شامل مباحث زیر است:
ماتریالیسم دیالکتیک
بشر از نظر مادی
عرفان و اصول مادی
جبر و اختیار
حقوق و اصول مادی
زندگی و روح هم مادی است
فرضیه نسبی
پول از نظر اقتصادی
اتم و بعد چهارم
تاریخ سازی در هنر
نسبی بودن زمان و مکان
انرژی و ماده
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
334
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
poorfar
poorfar
1392/04/08

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی آثار و مقالات دکتر تقی ارانی

تعداد دیدگاه‌ها:
20
زاهــد ظـاهرپــرست از حــال ما آگــــاه نیـست
در حق ما هر چه گوید جای هیـچ اکـراه نیست
هر چه هست از قامت ناساز بی‌اندام ماست
ورنـه تشریف تـو بر بـالای کس کـوتاه نـیست
مشکل روشنفکری ما
مسخ یا(الیناسیون) خطری است که فرد را در صورت تک بعدی دیدن عوامل تاریخی و قضاوت یکطرفه و همه چیز را بصورت سیاه یا سفید دیدن در معرض تعصبات غلط قرار می دهد و این مشکل جوامع سیاست زده است و گرفتار همان معضلی می شویم که برخی نظام های حاکم هم گرفتارآنند:
تقسیم جامعه و مردم به خودی و غیر خودی !
8- جشن هنر شیراز یکی از ارزشمندترین اقدامات فرهنگی حکومت پهلوی بود. برای شناخت ارزش و اهمیت این مراسم به جای گوش سپردن به روضه های چند آخوند متحجر بهتر است به سراغ اهل فرهنگ و هنر برویم و نظر آنان را بدانیم. مهمترین اهداف برگزاری جشن‌های هنر شیراز بزرگداشت و معرفی هنرهای اصیل و معاصر ایرانی به مردم ایران و جهان، ایجاد ارتباط و پیوند میان هنر شرق و غرب و تقویت جایگاه هنر ایران در سطح بین المللی بود. موارد زیر برخی از مهمترین دستاوردهای جشن های هنر شیراز است:
- تقویت هنر نمایش در ایران با تکیه بر فرهنگ و ادبیات ملی
- توجه به موسیقی اقوام و نواحی ایران، نظیر موسیقی بلوچ، خراسانی، بختیاری،...
- احیای تعزیه خوانی به عنوان یک هنر نمایشی سنتی
- معرفی موسیقی سنتی ایران به جهانیان با حضور برجسته ترین هنرمندان موسیقی و آواز ایرانی
- آشنا نمودن خارجیان با تاریخ و فرهنگ ایران از طریق برگزاری برنامه های هنری در تخت جمشید، حافظیه و...
فرخ غفاری، مدیر جشن های هنر شیراز، هر ساله افرادی را به جستجوی هنرمندان به دورافتاده ترین نقاط ایران می فرستاد و نقالان، گروه‌های موسیقی و دسته‌های کوچک خیمه‌شب بازی و.. را برای شرکت در این مراسم پیدا می کرد. همچنین برای گزینش هنرمندان خارجی اعضای کمیته از جمله فرخ غفاری و بیژن صفاری رهسپار اروپا شده و با شرکت در فستیوال‌های اروپایی با کار هنرمندان بزرگی آشنا می شدند و آنان را به فستیوال شیراز دعوت می کردند.
در جشن های هنر شیراز، هنرمندانی نظیر حسین تهرانی، احمد عبادی، بانو پریسا، محمدرضا لطفی، علی تجویدی، محمدرضا شجریان، بیژن مفید، عباس نعلبندیان، عزت‌الله انتظامی، علی نصیریان، فرهاد مشکوة، استاد رضوی سروستانی و... مجال یافتند تا هنر بی بدیل خود را به جهانیان عرضه کنند.
7- در مورد گروههای اسلامی و سازمان‌های مجاهدین و فدائیان خلق هم تنها به مواردی که اثبات گردیده، اکتفا شده و از آوردن شایعات یا اتهامات بدون سند و مدرک اجتناب گردیده است. جنایاتی که ذکر شده، بارها توسط خود این گروهها و وابستگان آنها به عنوان سند افتخار و کارنامه مبارزاتی به رخ دیگران کشیده شده است. مثلا برای نمونه می توانید به بیانیه های سازمان های مجاهدین و فدائیان خلق در خصوص ترورها و بمبگذاری های دهه های 40 و 50 مراجعه کنید. همین طور بیانیه های سازمان فدائیان اسلام در خصوص ترور شخصیت های سیاسی و فرهنگی کشور در دهه های 20 و 30.
به عنوان نمونه شرح کاملی از چگونگی بمبگذاری در مقابل ساختمان شهربانی اصفهان و هتل شاه عباسی اصفهان که منجر به قتل نظافتچی هتل و زخمی شدن تعدادی از مردم گردید، در خاطرات عزت الله شاهی (مطهری) عضو سابق سازمان مجاهدین خلق موجود است.
به فرض که ترور مستشاران نظامی امریکایی یا افسران ایرانی ارتش و شهربانی را بتوان توجیه کرد (که آن هم قابل توجیه نیست)، اما بمب گذاری در خیابان و داخل اتوبوس و تاکسی، یا کشتن سرایدار یک شرکت و نظافتچی یک هتل، یا آتش زدن سینما و حمله مسلحانه به بانک بر اساس کدام اصول سیاسی، اخلاقی یا انسانی قابل توجیه است؟!

5- ترور احمد دهقان و محمد مسعود، دو موردی است که نقش اعضای حزب توده در آن کاملا اثبات شده است. نورالدین کیانوری، دبیر کل سابق حزب توده در کتاب خاطرات خود در این باره به تفصیل سخن گفته است:
"محمد مسعود یک روزنامه بسیار جنجالی به نام مرد امروز داشت و در آن حملات زیادی به شاه و اشرف و دربار می کرد. یک روز ما با خبر شدیم که شب قبل او را ترور کرده اند. واقعا همه ما تصور می کردیم که شاه و اشرف مسعود را کشته اند. اما بعدها پس از دستگیری خسرو روزبه فاش شد که این قتل کار گروه روزبه و شخص ابوالحسن عباسی بوده است. خود روزبه در محاکماتش این مطلب را با تفصیل شرح داد. جریان این بود که روزبه جدا از آن سازمان افسران آزادیخواه، یک گروه ترور مرکب از خودش، ابوالحسن عباسی، حسام لنکرانی، بانو صفیه (صفا) حاتمی و چند نفر دیگر تشکیل می دهد... این گروه تصمیم می گیرد که افرادی را ترور کند و تقصیر را به گردن دربار بیندازد و ابتدا محمد مسعود را انتخاب می کنند..." (خاطرات نورالدین کیانوری، انتشارات اطلاعات، ص 149 و 150)
قتل احمد دهقان، نماینده مجلس، مدیر مجله تهران مصور و مدیر تماشاخانه تهران که به داشتن گرایشات ضدکمونیستی و دشمنی با شوروی شهرت داشت، ابتدا به حسن جعفری، کارمند شرکت ایران انگلیس و عضو حزب توده نسبت داده شد، اما بعدها و بر اساس گفته ها و نوشته های فریدون کشاورز و برخی از اعضای حزب مشخص گردید که عامل اصلی قتل، یک افسر توده ای بنام حسین قبادی بوده است.
6- مواردی که پیشتر ذکر گردید، تنها گوشه ای از جنایات حزب توده بود. مثلا به قتل های درون حزبی افرادی نظیر محسن صالحی، داریوش غفاری، پرویز نوایی، برار فاطری و حسام لنکرانی به جرم خیانت یا جاسوسی اشاره ای نشده است. همین طور به نقش سازمان افسران حزب توده که چه قبل و چه پس از انقلاب و در بحبوحه جنگ تحمیلی با نفوذ در ارکان ارتش، حساس ترین و حیاتی‌ترین اطلاعات نظامی و امنیتی کشور را به مقامات مافوق خود در شوروی انتقال می دادند...
3- درباره تقی ارانی اولا هیچ سندی غیر از چند اظهار نظر غیرقابل اعتماد از دوستان و هم مسلکان او در خصوص عامدانه بودن مرگ وی وجود ندارد. اگر هدف کشتن این افراد بود، کسانی مثل پیشه وری یا کامبخش از دید حکومت بسیار مهمتر و شناخته‌شده تر از ارانی بودند و قاعدتا باید زودتر از او حذف می شدند. دوما بر اساس قانون منع فعالیت اشتراکی در سال 1310 فعالیت این گروه غیرقانونی بود (می توان بر سر درستی یا نادرستی این قانون بحث کرد. کمااینکه در امریکا هنوز هم چنین قانونی، مبنی بر منع تبلیغ مرام اشتراکی وجود دارد). حداکثر حکمی که برای این افراد صادر شد، ده سال حبس بود. سوما فعالیت های تقی ارانی بسیار بیشتر از چند گردهمایی برای خواندن کتاب و تبادل افکار بود. وی سالها قبل با همکاری مرتضی علوی (برادر بزرگ علوی نویسنده) اقدام به تشکیل گروهی بنام "فرقه جمهوری انقلابی ایران" کرده بود و بعدها پس از بازگشت از آلمان، با کمک کامبخش و سیامک در صدد احیای حزب کمونیست ایران بود:
"در سال 1313 از طرف انترناسیونال سوم کمونیستی (کمینترن) تجدید تاسیس حزب کمونیست ایران که در سال 1311-1310 و پس از شکست جمهوری گیلان زیرضربات پلیس متلاشی شده بود، به کامبخش واگذار شد. کامبخش به همراه دکتر تقی ارانی و سرهنگ سیامک این سازمان را بصورت غیر متمرکز احیاء کردند." (نشریه راه توده، نگاهی به زندگی عبدالصمد کامبخش)
درباره چگونگی ارتباط تقی ارانی با عبدالصمد کامبخش هم در منابع چنین نوشته اند که:
"ارانی با توصیه کمونیست های آلمانی در شهر قزوین با شخصی به نام امیرخان تماس گرفت و از آن طریق به مجموعه ای از مارکسیست های ایرانی که فعالیت های محدود و پنهانی انجام می دادند متصل شد. نام اصلی این شخص عبدالصمد کامبخش بود. کامبخش - متولد1283 قزوین- در مسکو تحصیل کرده بود و در آنجا به عضویت حزب کمونیست شوروی و تشکیلات هماهنگ‌کننده کمینترن درآمد... ارانی با کامبخش و دیگر فعالان مارکسیسم در ایران ارتباط برقرار کرد و سرانجام در اردیبهشت 1315 در منزل خود جلسه ای با حضور رضا روستا، علی شبرنگ و رضا ابراهیم زاده تشکیل داد که در آن حاضران تصمیم به ایجاد حزب کمونیست مخفی گرفتند. در جلسه بعدی اعضای کمیته مرکزی و کمیته تفتیش هم تعیین شدند که در میان آنها نام پیشه وری و دانشیان هم دیده می شود. البته حزب به این سرعت تشکیل نشد و مقدمات ایجاد آن آنقدر به تاخیر افتاد که همه دستگیر شدند." - پرونده 53 نفر، بزرگترین دستگیری سیاسی دوران رضاخان (نقل از روزنامه اعتماد، ش 1990، 22/02/1386)
4- همان طور که قبلا اشاره کردم، چند تن از اعضای بلندپایه حزب توده در جریان کامل نقشه ترور نافرجام شاه فقید در دانشگاه تهران قرار داشتند. رابط حزب و فرد ضارب (ناصر فخرآرایی)، یک دانشجوی جوان و از اعضای حزب توده به نام عبدالله ارگانی بود که ابتدا کیانوری را از این موضوع مطلع ساخت و سپس وی ماجرا را برای دکتر رادمنش (دبیر اول کمیته مرکزی حزب) بازگو کرد که رادمنش در پاسخ می گوید: "حزب ما بطور اصولی با این ترور مخالف است... ولی اگر کسی می خواهد شاه را بکشد ما که نمی توانیم برویم به شاه اطلاع بدهیم"!!
پس از فرمان استالین و انجام مقدمات اولیه، عبدالصمد کامبخش به عنوان مسئول هماهنگی حزب توده با رهبران فرقه انتخاب شد. در دستورالعمل کاملا محرمانه دفتر سیاسی حزب کمونیست 14 جولای 1945 تحت عنوان "اقداماتی جهت اجرای ماموریت ویژه در سراسر آذربایجان جنوبی و ایالات شمال ایران" آمده است:
"وسایل سفر پیشه وری و کامبخش به باکو برای مذاکره فورا سازماندهی شود... برای تأسیس کمیته های موسس در مرکز (تبریز) و دیگر نقاط در عرض یک ماه کاندیداهایی از میان روشنفکران، تجار طبقه متوسط، زمینداران کوچک و متوسط، و روحانیون در احزاب دموکراتیک مختلف و همچنین افراد غیرحزبی انتخاب و به کمیته های موسس فرقه دموکرات آذربایجان وارد کنید... پس از استقرار کمیته های موسس فرقه دموکرات در تبریز، نسبت به تأسیس کمیته های محلی در سایر شهرها اقدام شود... یک نمایندگی مطبوعاتی در تبریز تاسیس کنید... با نمایندگانی که آنها را در این دوره از مجلس حمایت می کنیم در باب معرفی آنان برای شرکت در مجلس پانزدهم، به شرط حمایت از فرقه دموکرات آذربایجان، وارد مذاکره شوید..."
در راستای همین سیاست ها و دستورات مقامات شوروی است که بلافاصله پس از تشکیل فرقه دموکرات، شاخه آذربایجان حزب توده منحل و اعضای آن موظف به عضویت در فرقه دموکرات می شوند.
تشکیل، تداوم و در نهایت فروپاشی فرقه دموکرات آذربایجان همه و همه حاصل سیاست های شوروی و شخص ژوزف استالین بود. در دید او چه پیشه وری و یارانش و چه حزب توده، فقط مهره هایی بودند که در مواقع لزوم برای پیشبرد اهداف خود از آنان بهره می گرفت. از همین روست که در نهایت امر، نامه پنج تن از رهبران فرقه به استالین در تاریخ 17 آذر 1325 برای درخواست کمک مالی و نظامی بی پاسخ می ماند، و سرهنگ قلی اف (کنسول شوروی در تبریز) در پاسخ به اعتراض پیشه وری می گوید: "سنی گتیرن، سنه دییر گت" یعنی همان کسی که تو را آورد به تو می گوید برو!
دوست گرامی، جناب مهرپویا:
1- من در مورد هر موضوعی، منابع و مآخذ متعددی را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهم و مطمئن باشید صرفا به ویکی پدیا یا مطالب چند وبلاگ اکتفا نمی کنم.
2- کسی نگفت حزب توده و فرقه دموکرات یکی هستند یا جعفر پیشه وری عضو حزب توده بوده است. در متن آمده است: همکاری حزب توده با "فرقه دموکرات به رهبری پیشه وری" و گمان نمی کنم در مورد این همکاری جای تردیدی وجود داشته باشد. پیرامون ماهیت تجزیه‌طلبانه و خطرناک فرقه دموکرات و وابستگی آن به دولت شوروی کتاب های متعددی انتشار یافته که بسیاری از این کتاب‌ها توسط اعضای با سابقه حزب توده نوشته شده است. از آن جمله توجه شما را به کتاب نصرت الله جهانشاهلو افشار (یکی از همان 53 نفر معروف) با عنوان "ما و بیگانگان" جلب می کنم. وی از اعضای ارشد حزب توده و مسئول حزب در زنجان بود که پس از تشکیل فرقه به درخواست پیشه وری به تبریز رفت و به سمت معاون اول وی انتخاب شد. همچنین می توانید به کتاب "خاطرات سیاسی" انور خامه ای (باز هم یکی دیگر از 53 نفر) در مورد علل تشکیل و فروپاشی فرقه دموکرات و نوشته های بابک امیرخسروی، عنایت الله رضا و... مراجعه کنید.
منابع در این زمینه بی شمار است و پس از سقوط حکومت کمونیستی و انتشار اسناد محرمانه آن دوران، دیگر در مورد ماهیت فرقه دموکرات جای کوچکترین شک و شبهه ای باقی نمانده است. در حال حاضر بیشتر این اسناد در آرشیو اسناد دولتی جمهوری آذربایجان نگهداری می شود. در این رابطه هم می توانید به کتاب "فراز و فرود فرقه دموکرات آذربایجان، به روایت اسناد محرمانه آرشیوهای شوروی" نوشته دکتر جمیل حسنلی، ترجمه منصور همامی، نشر نی، 1383 مراجعه بفرمایید.
در سال 1999 آرشیو امنیت ملی با همکاری "طرح تاریخ بین الملل جنگ سرد" تعدادی از این اسناد را در کنفرانسی در شهر کاختی گرجستان منتشر کرد. بر اساس این اسناد در جلسات ژوئن و جولای 1945 (خرداد و تیر 1324) پولیت بورو (دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی) استالین به صورت محرمانه دستور داد در حوزه های نفتی شمال ایران عملیات اکتشافی آغاز شود (فرمان کمیته دفاع دولتی اتحاد جماهیر شوروی (GOKO)، ش9168، 21 ژوئن 1945- 31 خرداد 1324) و همزمان، اقداماتی بر اساس حرکت‌های قومی آذری و کردی جهت جدایی این مناطق از خاک ایران صورت گیرد. (فرمان دفتر سیاسی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی، 6 جولای 1945- 15 تیر 1324) (فصلنامه گفتگو هم در ایران متن این اسناد را در شماره 48 خود منتشر کرده است)
سند دوم با موضوع "اقداماتی جهت سازماندهی یک جنبش جدایی طلب در آذربایجان جنوبی و دیگر ایالات شمالی ایران" خطاب به میرجعفر باقروف (مسئول کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان) صادر گردیده و در بخشی از آن آمده است:
"یک حزب دموکراتیک در آذربایجان جنوبی به نام «حزب دموکرات آذربایجان» با هدف رهبری جنبش جدایی طلب در آذربایجان جنوبی تأسیس کنید. تأسیس حزب دموکرات آذربایجان جنوبی باید با یک تجدید سازمان توأمان بخش آذربایجانی حزب توده ایران و جذب هواداران جنبش جدایی طلب از تمامی اقشار مردم بدان صورت گیرد. در میان کردهای ساکن شمال ایران برای جذب آنها در یک جنبش جدایی طلب که یک ناحیه خودمختار ملی کرد را تشکیل دهد اقدامات مناسب صورت دهید. یک گروه از فعالان مسئول را در تبریز که به هماهنگی فعالیت هایشان با سرکنسولگری اتحاد جماهیر شوروی در تبریز موظف باشند، برای هدایت جنبش تشکیل دهید. سرپرستی کلی این گروه به باقروف و یعقوبف واگذار می شود..."
در رابطه با بقیه ی ترورهای نسبت داده شده اگر هم همه ی این ها حقیقت داشده باشد(که برخی موارد به ویژه در مورد حزب توده دروغی بیش نیستند و هیچ سند و مدرکی برای هیچ کدام قید نشده است) باز شبیه این است که بگوییم چون در دوره ی جمهوری اسلامی گروه هایی مثل مجاهدین و جندالله و پژاک و پ.ک.ک و... ترور انجام می دهند بنابراین مخالفان این حکومت همه تروریست هستند.
این نوع طرز طلقی و نحوه ی برخورد سلطنت طلبان لوس آنجلس و دار و دسته ی جناب «شاهزاده» با مخالفان و با تاریخ نشان می دهد که ادعای دموکراسی خواهی و آزادی خواهی از سوی اینان نه تنها شعاری بیش نیست بلکه در عمل می بینیم وقاحت را به جایی می رسانند که حتی شکنجه گران و جانیان ساواک و کمیته ی مشترک ضدخربکاری را «افسران وطن پرست» لقب می دهند و از جنایت های آنان آشکارا دفاع می کنند.
در مورد عملیات مسلحانه پس از سال 42 من نفس عملیت مسلحانه را تایید نمی کنم.اما باید منشاء آن ها را جست و سپس به داوری نشست.
به نظر من منشاء آن خشونت ها بیش از اینکه این گروه ها باشند
_حکومتی است که مدت بیست و پنج سال در دست یک نفر اداره می شود و یک نخست وزیرش خود را «چاکر شاه» لقب می دهد و دیگری «غلام خانه زاد شاه»
_حکومتی است که شخصیت های ملی مثل دکتر بختیار و مهندس بازرگان را به زندان می اندازد
_حکومتی است که در وقایع سال 42 , نود نفر مردم عادی غیرمسلح و بی دفاع را در تهران به ضرب گلوله به شهادت می رساند
_حکومتی است که مردم را وادار می کند که به عضویت یک حزب واحد در بیایند در حالی که حتی در کشورهای کمونیستی هم کسی را
مجبور به عضویت در حزب کمونیست نمی کنند
_حکومتی است که شریعتی را به جرم بیان افکارش(درست یا نادرست فرقی ندارد) بیست ماه در انفرادی نگه می دارد در حالی که شریعتی نه چریک بود و نه مسلح
_حکومتی است که در پایان سال 56 حتی به یک روزنامه ی غیردولتی مجوز نمی دهد
_حکومتی است که دارایی های ملت را صرف خرید سلاح از غرب و صرف جشن هاب نمایشی و مسخره ای مثل جشن 2500 ساله و جشن بی هنری شیراز می کند که در آن سر مرغ را زنده از تنش می کنند و در وسط خیابان رابطه ی جنسی برقرار می کنند.
_حکومتی است که اقتصاد دولتی وابسته به درآمدهای نفتی را به طرز فزاینده ای گسترش می دهد و بخش خصوصی را نابود می کند.(برخالاف وعده ای که در ضدانقلاب سفید به مردم داده شده بود)
_حکومتی است که خواهر پادشاه آن کریم پورشیرازی را زنده در آتش می افکند و به شهادت می رساند.
_حکومتی است که قلم به مزدان آن انقلاب مشروطه و این همه فداکاری را تختئه می کردند و بسیاری از روشن فکران عصر مشروطه را به فراماسون ها منتصب م کردند.
_حکومتی است که بساط شکنجه و آزار زندانیان را با کمک اسرائیل در ایران به پا می کند.
_حکومتی است که پادشاه غیرقانونی آن بارها در مصاحبه ها به تمسخر دموکراسی می پردازد.
آری چنین حکومت سرکوب گری خود عامل اصلی بروز خشونت ها می شود.وگرنه نه جبهه ی ملی نه نهضت آزادی و احزابی از این دست هیچ کدام مسلح نبودند و همه از روشن فکران تحصیل کرده ی کشور بودند.بهانه ی حکومت شاه و هواداران مدعی دموکراسی امروز آنان برای سرکوب جبهه ی ملی و نهضت آزادی چیست؟
بعدا اگر امکانش فراهم شد چون شهید دکتر ارانی مربوط به دوره ی رضاشاه است برخی از «خدمات» دوره ی رضاشاه را اینجا بازگو می کنم و نشان خواهم داد که بر خلاف باور رایج(و به نظر من عامیانه) خیانت های دوران پادشاهی رضاشاه بیشتر از دوران قاجار بود.
[quote='persianking'] شهریور ماه 1324 - آغاز همکاری حزب توده با فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشه وری (یکی از 53 نفر معروف) به دستور و دخالت مستقیم حکومت شوروی و شخص ژوزف استالین با هدف تجزیه آذربایجان از خاک ایران (این غائله در آذرماه 1325 با قیام مردم تبریز و ورود ارتش به شهرهای آذربایجان خاتمه یافت)
[/quote]
اولا به نویسندگان محترم آن وبلاگ یادآور شوید که فرقه ی دمکرات آذربایجان از حزب توده جدا است و پیشه وری هیچ وقت عضو حزب توده نشد چون خودش را مارکسیست با سابقه ای می دانست در حالی که اعضای حزب تود اکثرا جوان بودند.البته در مقاطعی ائتلاف کردند اما ارتباطی به یکدیگر نداشتند
دوم اینکه شروع قائله ی آذربایجان هیچ ارتباطی به «شخص ژوزف استالین» و شوروی نداشت و هیچ سند متقنی در این باره وجود ندارد.این هم در راستای همان تئوری های توطئه و نظریات دایی جان ناپلئونی هست که سرنخ تمام گروه های مخالف را در خارج از کشور می جوید درحالی که به قول ناصرخسرو "گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست" .البته در چند مقطع حساس شوروی از فرقه پشتیبانی کرد.یکی در جریان انتخابات مجلس(1324) که دولت قصد داشت با وسایلی که اینجا مجال توضیح نیست جلوی شرکت کارگران را در انتخابات بگیرد و در نتیجه از انتخاب پیشه وری جلوگیری کند که سفیر شوروی در تبریز مانع شد و کامیون های نظامی شوروی کارگران را در پای صندوق های رای پیاده کردند.در نتیجه پیشه وری رای اول تبریز را به دست آورد.یکی جلوگیری از ورود ارتش به آذربایجان پس از اعلان خودمختاری بود.یکی کمک میانجی گری میان دولت تبریز و دولت مهاباد بود که بر سر مالکیت بعضی شهرها تا آستانه ی درگیری رفته بودند.یک سری کمک های مالی و نظامی(فقط اسلحه ی سبک) هم کردند.
حالا سوالی که اینجا پیش می آید این است که چه اتفاقی افتاد کسی مثل پیشه وری در تبریز رای اول را آورد؟و چه شد که پس از رد استوارنامه ی پیشه وری در مجلس آن قائله رخ داد؟ خیلی خلاصه بگویم پاسخ همانا رفتارهای تبعیض آمیز , غیر انسانی و نژادپرستانه ی عاملین رضاشاه در آذربایجان بود.در دوره ی رضاشاه اگر کسی در ادارات آذربایجان به ترکی صحبت می کرد جریمه ی نقدی می شد(منبع:تاریخ ایران مدرن_آبراهامیان) در دوره ی رضاشاه از نظر اقتصادی تبعیض واضحی میان مرکز کشور و باقی نقاط هویدا بود(منبع:اقتصاد سیاسی ایران_کاتوزیان) عاملین رضاشاه که هیچ یک بومی نبودند به مردم آذربایجان اهانت می کردند و آنان را اولاد چنگیزمی خواندند(منبع:سرنوشت ایران چه خواهد بود؟_شهید احمد کسروی)
طبیعی است وقتی مردمی این همه از جانب حکومت مورد آزار و اذیت قرار بگیرند واکنش نشان می دهند.من کار فرقه ی دموکرات را تایید نمی کنم.آن ها هم از آن طرف بام افتادند.
اما مطلب دیگر اینکه قائله قبل از ورود ارتش به آذربایجان از طریق دیپلماسی قوی قوام السلطنه حل شده بود وگرنه ارتش ایران در آن مقطع یک روز نمی توانست در برابر ارتش شوروی مقاومت کند.
[quote='persianking'] 15 بهمن 1327 - ترور نافرجام محمدرضا شاه پهلوی در دانشگاه تهران (اگرچه حزب توده دخالت مستقیمی در این حادثه نداشت، اما قبل از انجام نقشه ترور، از وقوع آن آگاهی یافته و با عامل ترور در ارتباط بود)
[/quote]
این ترور نقشه ی بخش کوچکی از اعضای حزب توده بود.دکتر کشاورز از رهبران حزب توده(در کتاب "من متهم می کنم... " ) می گوید طرح این ترور را به صورت تلویحی آقای کیانوری در جلسه ای در خانه ی خودش مطرح کرده بود که با مخالفت حاضران از جمله احسان طبری مواجه شد.متاسفانه تنها کسی که از این ترور سود برد شخص محمدرضاشاه بود که به بهانه ی آن اولا با ایجاد جو رعب و وحشت دخالت غیرقانونی خود در امور کشور را افزایش داد و دوم زمین های غصب شده توسط پدر خود را دوباره از دولت گرفت.
آثار و مقالات دکتر تقی ارانی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک