رسته‌ها

زوندر کماندو : در جهنم اتاقهای گاز

زوندر کماندو : در جهنم اتاقهای گاز
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 315 رای
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 315 رای
✔️ کتاب "زوندرکماندو" به قلم شلومو ونتسیا شهادتی است بی همتا از فجایع هولناکی که در بطن ماشین کشتار نازی به وقوع پیوست، از زبان مردی که قرار نبود از اردوگاه مرگ آشویتس، این دوزخ روی زمین، زنده خارج شود.

باز می گردیم به گذشته: در آغاز بهار سال 1944 شلومو ونتسیا جوانی است 21 ساله، سرزنده و با دل و جرات که همراه با مادر، برادر و سه خواهرش در یک محله فقیرنشین یهودی در شهر سالونیک یونان زندگی می کنند. فاجعه ناگهان همچون صاعقه بر سر این خانواده که از ایتالیا به سالونیک مهاجرت کرده اند، نازل می شود: ارتش اشغالگر آلمان دستور می یابد کلیه یهودیان یونان را به اردوگاه های نازی در لهستان منتقل کند. شلومو و سایر اعضای خانواده اش دستگیر و در اولین کاروان اعزامی از آتن راهی اردوگاه آشویتس می شوند. مادر و دو خواهر نوجوان شلومو به محض ورود قطار به آشویتس، به اتاق گاز فرستاده می شوند، اما نازی ها شلومو را در "زوندرکماندو" سازماندهی می کنند: این "یگان های ویژه" مرکب از زندانیان مرد یهودی می بایست اجساد قربانیان را از اتاق های گاز تخلیه کنند و آنها را در کوره ها بسوزانند. آلمانی ها برای جلوگیری از درز اطلاعات سیستمی ایجاد کرده بودند که هر سه ماه یکبار اعضای زوندرکماندو را با نیروهای تازه نفس جایگزین کرده و قدیمی ها را روانه اتاق های گاز کنند و این کار تنها در ماه های نهایی جنگ مختل شد. به این ترتیب شلومو ونتسیا از معدود بازماندگان یگان های ویژه آشویتس است که با لحنی عاری از احساسات تجربه هولناکش را بازگو می کند: از زندگی روزمره در اردوگاه تا رود بی پایانی از مردان، زنان و کودکان که پس از ورود به اردوگاه در قطارهای باربری، به سوی مرگ در اتاق های گاز هدایت می شدند، و همچنین قیام نومیدانه و خونین اعضای زوندرکماندو در اکتبر 1944.
"داستان شلومو ونتسیا حقیقتاً تکان دهنده است چرا که این یگانه شهادت کاملی است که از یک بازمانده "زوندرکماندو" در دست است... قدرت این شهادت مرهون نویسنده ای است که با صراحت و صداقتی ستودنی آن را بیان داشته است... او با کلماتی ساده به چهره های رنجور و نگاه های بی فروغ، امیدباخته و وحشت زده مردان، زنان و کودکانی که تنها یک بار، آخرین بار، آنها را دیده بود، جان بخشیده است." سیمون وی، بازمانده هولوکاست، نخستین رییس منتخب پارلمان اروپا
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
260
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
masoud22000
masoud22000
1388/06/17

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی زوندر کماندو : در جهنم اتاقهای گاز

تعداد دیدگاه‌ها:
18
این کتاب چه مقدار از درد اون انسانها رو میگه؟ از خاهران کافکا، معشوقه ی والتر بنیامین، مادر پولانسکی و ... حالا شما روی تعداد چونه می زنید.اصلن نمی فهمید
هلو کاست دروغه تاریخی که به هیتلر نسبت دادند و توسط اون تونستند امتیاز های نامشروع زیادی رو از جهان بگیرن
نمونه اش تشکیل نطفه نامشر.ع اسرائیل در قلب خاورمیانه

من نمیدونم چطوری میتونید منکر یه حادثه تاریخی بشید و خیلی راحت بگید دروغه
خود آلمانها قبول دارن که این اتفاق افتاده
مثل این میمونه که بگید حادثه 11 سپتامبر اتفاق نیافتاده
هلو کاست دروغه تاریخی که به هیتلر نسبت دادند و توسط اون تونستند امتیاز های نامشروع زیادی رو از جهان بگیرن
نمونه اش تشکیل نطفه نامشر.ع اسرائیل در قلب خاورمیانه
بد بختا هیتلر میدونسته این یهودیا اگه زنده بمونن شر بپا میکنن برا همین میسوزوندشون
نکنه شما هم میخاین شر بپا کنین؟؟؟؟؟؟؟
خاک تو سر کسی که گفت نژاد بی ارزشه
درود بر رایش سوم
این کتاب در ایران اجازه چاپ نداشته و از طرف ناشر آن برای روشن شدن اذهان عمومی درباره هولوکاست به رایگان به فارسی ترجمه شده و بر روی نت قرار گرفته . حالا شما بعد از دوسال میگید وضعیت نشرش معلوم نیست و با ما تماس بگیرید ؟!!!
بعداز خواندان نظرم رو می گم در هرصورت ممنون
"نژاد" بی معناترین کلمه در تمام عالم است.

کاملا درسته
درود بر دوستان
این را بدانید تاریخ را همواره پیروز شوندگان مینویسند
در اکثر منابع به خصوص منابع خارجی اسکندر متجاوز فاتح و نجات دهنده معرفی شده است و شمار کمی از منابع هستند که حقیقت را گفته اند
تازیان متجاوز نیز در اکثر منابع به خصوص اسلامی نجات بخش ایرانیان زده شده از آیین کفر!!!!!!!! و حکمرانی کافران!!!!!!!!!! معرفی شده اند(حال آن که کفر و کافر به کسانی خطاب شده که نخستین دیانت و یکتا پرستی را در جهان آورده اند)
تا آن که محققان ، دانشمندان و خاور شناسان اروپایی به خصوص آلمانی در دوران رشد مجدد ایران در اواسط قرن بیستم حقیقت تمام متجاوزین را برای مورد ظلم قرار گرفته شدگان روشن کردند
وحالا این حکایت به پیروز شوندگان جنگ جهانی دوم نیز مربوط میشود
عده ای در نا کجا آبادی نشستند و مینشینند با تمامی ابزار و امکانات وقت تاریخ تحریف میکنند و تاریخ وارونه مینویسند
درست است که عده ای فاقد صلاحیت هولوکاست را انکار و جنایات جنگ جهانی دوم را نفی میکنند اما این منصفانه نیست که به آن دسته ای که با دانش ، علم ، منطق و آگاهی حقیقت را روشن میکنند بی اعتنایی کنیم
به عبارت های عامیانه یک طرفه به قاضی نرویم ، کلاه خود را قاضی کنیم
برترین پدیده آفرینش مغز انسان است
تامل کنیم
پیروز باد روشنایی
در جنگ جهانی دوم 55 میلیون نفر کشته شدند
نمی دونم چرا چند هزار یهودی خونشون رنگی تر شده.
قتل عام مردم و زن و بچه های فلسطینی اصلا مهم نیست.
هیچ فکر کردیم چرا هیچ قومی از یهودیان خوشش نمیاد و تو کل تاریخ آواره بودند؟؟؟!
البته بنده کشتار یهودیان تو سط هیتلر را عمل غیر انسانی و وحشیانه میدانم ولی پیاز داغش زیاد شده تا اسرائیل تشکیل بشه!!
پیام عزیز
چند وقت پیش تحقیقی رو خوندم از یه روانشناس که به این نتیجه تکون دهنده می رسید که انسانهایی که تحت فرمان و به قول معروف زیر دست کسی مثلا یه ژنرال و یا حتی یک مدیر بالاتر از خودشون کار پلیدی مثل شکنجه رو انجام می دن نه تنها با خیال راحت اون رو انجام می دن ، بلکه در موردش حتی از مقدار خواسته شده هم پا رو فراتر می زارن و حتی دست به ابتکاراتی هم می زنن تا جایی که اگه این مورد یه مورد آزمایشگاهی نبود به راحتی باعث مرگ آدم تحت شکنجه می شد . عده معدودی بودن که توی این تحقیق حاضر به ادامه همکاری نشدن . و در ضمن نقش یه عامل برانگیزاننده هم این وسط نباید دست کم گرفت . توی این تحقیق به شرکت کننده ها پول می دادن و حالا اینو مقایسه کن با دلایلی تعصب گونه مثل تبعیض نژادی ، تعصبات قومی و قبیله ای و دینی و غیره که به مراتب محرک تر از پولن .
اینجور مواقع می خوام خون گریه کنم و بمیرم ، بمیرم از غصه آدمهایی که اینقدر بی تفاوتن به درد همدیگه .
یه روز تو کیش شاهد یه صحنه تصادف بودم . من واسه کمک و بی حرکت نگه داشتن دختری که تصادف کرده بود دستم رو زیر سر و گردنش گذاشته بودم . اینو هم بگم چون خواهرم پزشکه و در صحنه حضور داشت من با راهنمایی اون دست به این جسارت زدم . بگذریم . نمی دونی چه حال بدی بود اینکه تموم زندگی اون دختر زیبا و جوون تو دستهای من بود با یه حرکت اشتباه همش دود می شد و تا آخر عمر باید رو ویلچر می نشست . نمی دونی چطور با دیدن نعره هاش و حس لرزیدنش تو دستهام داشتم اشک می ریختم . نمی دونم اون نیرو از کجا اومد که نیم ساعت تا آمبولانس بیاد تو یه وضعیت وحشتناک بین زمین و هوا سرشو نگه داشتم . بعد از این قضیه خواهرم خیلی راحت به حال عادی برگشت ولی من تا یه هفته داغون بودم . تا مدتها به این موضوع فکر می کردم که چطور می شه به دیدن درد کشیدن مردم ، چه جسمی و چه روحی ، عادت کرد . و حتی بعدش خندید ، در حالی که هرگز این درد رو برای خودت نمی پذیری و اگه این تو باشی که درد بکشی از همه می خوای که درک کنن . حالا می فهمم که چرا در دین اسلام پزشکی و قصابی شغلهای مکروهن . چون انسان رو قسی القلب می کنن . در کل هرگز نمی تونم آدمهایی که با درد دیگران کنار میان بفههم .
می گن اوایل انقلاب که 2 تا از بازجوهای ساواک رو داشتن تیر بارون می کردن . غصه بزرگ یکیشون این بود که به صورتش شلیک نکن و بدنش روسوراخ سوراخ نکنن ، یعنی می خواست با کمترین زجر ممکن بمیره . نمی فهمم ، آدمی که با قساوت بالای سر صدها زندانی وای میستاد و با لبخند شاهد ذره ذره بریدن گوشتها و ناخنهاشون بود چطور با درد اینهمه غریبه بود ؟
زوندر کماندو : در جهنم اتاقهای گاز
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک