رسته‌ها
زندگی نامه کوروش بزرگ
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 359 رای
نویسنده:
درباره:
کوروش کبیر
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 359 رای
تعداد صفحات: 673

بخشی از پیشگفتار این نسک:
بایسته است که هر ایرانی میهندوست نَسکِ (کتابِ) زندگینامۀِ کوروش بزرگ را بخواند تا در کنار یادگیریِ آموزش های فرخویی (اخلاقی) از این رادمرد بُزرگ، هُنر مُبارزه در زندگی را نیز در آموزشگاهِ این بُزرگترین نابغۀِ رزمی جهان بیاموزد که چگونه از راه بکارگیری شگردهایِ هوشمندانه و وَدایش های (تصمیم هایِ) خَرَدمندانه و بجا با کمترین هزینه بر گرفتاریهای زندگی روزمره اش چیره گردد.
باهمۀِ ویژگی هایِ فرخوییِ (اخلاقی) ستایش انگیزی که کوروش داشت، او یک پدیدۀِ جُدابافته ( استثنایی) از مردم ایران نبود، او بازده و دست پروردۀِ یک آیین و فرهنگِ آدمساز بود که به جان مردم، هاگ هایِ آدمی (حقوق بشر) و هاگِ (حق) آزادی شان ارج میگُذاشت، همان آیینی که امروز شوربختانه به فراموشی سپرده شده است. در درونِ هر ایرانی میهندوست یک کوروش با همۀِ نیکی ها و آزادگیش نهفته است که میتواند از درون او برخیزد و نمایان شود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
673
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
ghalam1356
ghalam1356
1390/06/01

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی زندگی نامه کوروش بزرگ

تعداد دیدگاه‌ها:
879
ستون چهارم
بند 1- داریوش شاه گوید: این (است) آنچه بوسیلهء من در بابل کرده شد.
بند 2- داریوش شاه گوید: این (است) آنچه من بخواست اهورمزدا در همان یک سال پس از آنکه شاه شدم کردم. 19 جنگ کردم. بخواست اهورمزدا من آنها را زدم و 9 شاه گرفتم.
(1) یکی گَئُوماتَ نام مغ بود. او دروغ گفت، چنین گفت «من بردی پسر کورش هستم». او پارس را نافرمان کرد.
(2) یکی آثرینَ نام، خوزی، او دروغ گفت، چنین گفت «من در خوزستان شاه هستم».
بند 2- او خوزستان را نسبت بمن نافرمان کرد.
(3) یکی نَدئیتَ بَ ئیرَ نام، بابلی، او دروغ گفت، چنین گفت: «من بخت‏النصر پسر نَبونَ ئیتَ هستم». او بابل را نافرمان کرد.
(4) یکی مَرتی ی نام، پارسی، او دروغ گفت، چنین گفت «من ایمَنیش در خوزستان شاه هستم». او خوزستان را نافرمان کرد.
(5) یکی فْرَوَرتیش نام، مادی، او دروغ گفت، چنین گفت «من خشَ ثْرئیتَ از دودمان اُووَخشترَ هستم». او ماد را نافرمان کرد.
بند 3- (6) یکی چی ثْرَتَخمَ نام، اَسَگَرتی، او دروغ گفت، چنین گفت «من در اَسَگَرتَ شاه هستم، از دودمان اُووَخش ترَ» او اَسَگَرتَ را نافرمان کرد.
(7) یکی فرادَ نام، مروزی، او دروغ گفت، چنین گفت «من در مرو شاه هستم»، او مرو را نافرمان کرد.
(8) یکی وَهـ یزداتَ نام، پارسی، او دروغ گفت، چنین گفت «من بردی پسر کورش هستم». او پارس را نافرمان کرد.
(9) یکی اَرخَ نام، ارمنی، او دروغ گفت، چنین گفت: «من بخت‏النصر پسر نبونَ ئیتَ هستم». او بابل را نافرمان کرد.
بند 4- داریوش شاه گوید: این 9 شاه را من در این جنگها گرفتم.
بند 5- داریوش شاه گوید: این (است) کشورهایی که نافرمان شدند، دروغ آنها را نافرمان کرد که اینها بمردم دروغ گفتند. پس از آن اهورمزدا آنها را بدست من داد. هر طور میل من (بود) همانطور با آنها کردم.
بند 6- داریوش شاه گوید: تو که از این پس شاه خواهی بود خود را قویاً از دروغ بپایی. اگر چنان فکر کنی (که) کشور من در امان باشد، مردی که دروغزن باشد او را سخت کیفر بده.
بند 7- داریوش شاه گوید: این (است) آنچه من کردم. بخواست اهورمزدا در همان یک سال کردم. تو که از این پس این نبشته را خواهی خواند، آنچه بوسیلهء من کرده شده ترا باور شود. مبادا آنرا دروغ بپنداری.
بند 8- داریوش شاه گوید: (بسوی اهورمزدا بزودی خود را متوجه میسازم، یعنی) اهورمزدا را گواه میسازم که آنچه من در همان یک سال کردم این درست (است) نه دروغ.
بند 9- داریوش شاه گوید: بخواست اهورمزدا و خودم بسیار (چیزهای) دیگر کرده شد (که) آن در این نبشته نوشته نشده است. بآن جهت نوشته نشد، مبادا آنکه از این پس این نبشته را بخواند آنچه بوسیلهء من کرده شد، در دیدهء او بسیار آید (و) این او را باور نیاید، دروغ بپندارد.
بند 10- داریوش شاه گوید: شاهان پیشین را مادامیکه بودند چنان کرده‏ای نیست که بوسیلهء من بخواست اهورمزدا در همان یک سال کرده شد.
بند 11- داریوش شاه گوید: اکنون آنچه بوسیلهء من کرده شده ترا باور آید. همچنین بمردم بسپار! پنهان مدار! اگر این گزارش را پنهان نداری، بمردم بگوئی اهورمزدا دوست تو باد و دودمان تو بسیار و زندگیت دراز باد!
بند 12- داریوش شاه گوید: اگر این گزارش را پنهان بداری، بمردم نگویی، اهورمزدا دشمن تو باشد و ترا دودمان نباشد!
پس از آن آن سپاهی که وَهـ یزداتَ فرستاده بود بجنگ کردن علیه ویوانَ رهسپار شد.
دژی کاپیشَ کانیش نام در آنجا جنگ کردند. اهورمزدا مرا یاری کرد. بخواست اهورمزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه اَنامکَ 13 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان درگرفت.
بند 13- داریوش شاه گوید: باز از آن پس نافرمانان، گرد آمده، بجنگ کردن علیه ویوانَ فرارسیدند. سرزمینی گَندوُتَوَ نام در آنجا جنگ کردند. اهورمزدا مرا یاری کرد. بخواست اهورمزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه وی یخنَ 7 روز گذشته بود، آنگاه جنگ ایشان درگرفت.
بند 14- داریوش شاه گوید: پس از آن این مردی که سردار آن سپاه بود که وَهـ یزدات علیه ویوانَ فرستاده بود با سواران کم گریخت. براه افتاد. دژی ارشادا نام در رُخَج از کنار آن برفت. پس از آن ویوانَ با سپاهی دنبال آنها رهسپار شد. در آنجا او را و مردانی را که یاران برجستهء او بودند گرفت (و) کشت.
بند 15- داریوش شاه گوید: پس از آن کشور از آن من شد. این (است) آنچه در رُخَج بوسیلهء من کرده شد.
بند 16- داریوش شاه گوید: چون در پارس و ماد بودم باز دوّمین باز بابلیان نسبت بمن نافرمان شدند. مردی اَرْخَ نام ارمنی پسر هَلدیت او در بابل برخاست. سرزمینی دُوبالَ نام در آنجا بمردم دروغ گفت (که) «من بُخت‏النصر پسر نَبونَ ئیتَ هستم». پس از آن بابلیان نسبت بمن نافرمان شدند. بسوی آن اَرْخَ رهسپار شدند. او بابل را گرفت. او در بابل شاه شد.
بند 17- داریوش شاه گوید: پس از آن من سپاهی به بابل فرستادم. ویدَفَرنا نام، پارسی، بندهء من، او را سردار آنان کردم. چنین بآنها گفتم «فراروید! آن سپاه بابلی را که نمی‏خواهد خود را از آن من بخواند بزنید!» پس از آن ویدَفرنا با سپاهی رهسپار بابل شد. اهورمزدا مرا یاری کرد. بخواست اهورمزدا ویدَفَرنا بابلیان را بزد و بسته آورد. از ماه وَرْکَزَنَ 22 روز گذشته بود. آنگاه آن اَرْخَ روز گذشته بود. آنگاه آن اَرْخَ را، که بدروغ خود را بخت‏النصر می‏خواند، و مردانی را که یاران برجستهء او بودند گرفت. فرمان دادم این اَرْخَ و مردانی که یاران برجستهء او بودند در بابل بدار آویخته شدند.
ستون سوم
بند 1- داریوش شاه گوید: پس از آن من سپاه پارسی را از ری نزد ویشتاسپ فرستادم. چون این سپاه نزد ویشتاسپ رسید پس از آن ویشتاسپ در رأس آن سپاه قرار گرفت، براه افتاد. شهری پَتی گْرَبَ نا نام در پارت آنجا با نافرمانان جنگ کرد.
اهورمزدا مرا یاری کرد. بخواست اهورمزدا ویشتاسپ آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه گَرْمَ پَدَ 1 روز گذشته بود، آنگاه جنگ ایشان درگرفت.
بند 2- داریوش شاه گوید: پس از آن کشور از آن من شد. این (است) آنچه بوسیلهء من در پارت کرده شد.
بند 3- داریوش شاه گوید: کشوری، مرو نام، این نسبت بمن نافرمان شد. مردی فْرادَ نام مروزی او را سردار کردند. پس از آن من دادَرشیش نام پارسی، بندهء من، شهربان در باختر (بلخ)، علیه او فرستادم. چنین باو گفتم «فرا رو آن سپاه را که خود را از آن من نمی‏خواند بزن!» پس از آن دادَرشیش با سپاه رهسپار شد. با مروزیها جنگ کرد. اهورمزدا مرا یاری کرد. بخواست اهورمزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزتد. از ماه آثْری یادئیی 23 روز گذشته بود. آنگاه جنگ ایشان درگرفت.
بند 4- داریوش شاه گوید: پس از آن من شد. این (است) آنچه بوسیلهء من در باختر (بلخ) کرده شد.
بند 5- داریوش شاه گوید: مردی وَهـ یزدات نام شهری تارَوا نام (در) سرزمین ی اوتی یا نام در پارس آنجا ساکن بود. او دومین برخاست در پارس بر پا کرد. چنین بمردم گفت «من بردی پسر کورش هستم». پس از آن سپاه پارسی در کاخ (که) پیش ازین از انشن (آمده بود) این نسبت بمن نافرمان شد. بسوی آن وَهـ یزداتَ رهسپار شد. او در پارس شاه شد.
بند 6- داریوش شاه گوید: پس از آن من سپاه پارسی و مادی را که تحت فرمان من بودند فرستادم. اَرْتَ وَرْدی ی نام پارسی، بندهء من، او را سردار آنغان کردم. سپاه دیگر پارسی از عقب من رهسپار ماد شد. پس از آن اَرْتَ وَرْدی ی با سپاه رهسپار پارس شد. چون به پارس رسید، رَخا نام شهری در پارس، در آنجا وَهـ یزداتَ، که خود را بردی می‏خواند، با سپاه بجنگ کردن علیه اَرْتَ وَرْدی ی آمد. پس از آن جنگ کردند. اهورمزدا مرا یاری کرد.
بند 7- بخواست اهورمزدا سپاه من آن سپاه وَهـ یزدات را بسیار بزد. از ماه ثُورَواهَرَ 12 روز گذشته بود، آنگاه جنگ ایشان درگرفت.
بند 8- داریوش شاه گوید: پس از آن این وَهـ یزداتَ با سواران کم گریخت. رهسپار پَ ئی شی یا ئووادا شد. از آنجا سپاهی بدست آورد. از آن پس بجنگ کردن علیه اَرْتَ وَردئیی آمد. کوهی پَرگَ – فُرگ نام در آنجا جنگ کردند. اهورمزدا مرا یاری کرد. بخواست اهورمزدا سپاه من آن سپاه وَهـ یزداتَ را بسیار بزد. از ماه گَرْمَ پَدَ 5 روز گذشته بود. آنگاه جنگ ایشان درگرفت. هم آن وَهـ یزداتَ را گرفتند هم مردانی را که یاران برجستهء او بودند گرفتند.
بند 9- داریوش شاه گوید: پس از آن، من آن وَهـ یزداتَ را و مردانی که یاران برجستهء او (بودند)، شهری اووادَئیچَ ی نام در پارس، در آنجا آنها را دار زدم.
بند 10- داریوش شاه گوید: این (است) آنچه بوسیلهء من در پارس کرده شد.
بند 11- داریوش شاه گوید: این وَهـ یزداتَ، که خود را بردی می‏خواند، او سپاه به رُخَج فرستاده بود. ویوانَ نام پارسی، بندهء من، شهربان در رُخَج، علیه او و او مردی را سردار آنها کرده بود.
بند 12- وَهـ یزداتَ چنین بایشان گفت «فرا روید! ویوانَ را و آن سپاهی را که خود را از آن داریوش شاه می‏خواند بزنید!
بند 13- داریوش شاه گوید: باز دومین بار نافرمانان، گرد آمده، بجنگ کردن علیه وَوُمیسَ فرا رسیدند. سرزمینی اَوُتی یارَ نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند. اهورمزدا مرا یاری کرد. بخواست اهورمزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد.ذ نزدیک پایان ماه ثوُرَواهَرَ آنگاه جنگ ایشان درگرفت. پس از آن وَوُمیسَ بخاطر من در ارمنستان بماند تا من به ماد رسیدم.
بند 14- داریوش شاه گوید: پس از آن من از بابل بدرآمدم. رهسپار ماد شدم. چون به ماد رسیدم شهری کُودُرُوش نام در ماد آنجا این فرَوَرتیش که خود را شاه در ماد می‏خواند با سپاهی بجنگ کردن علیه من آمد. پس از آن جنگ کردیم. اهورمزدا مرا یاری کرد. بخواست اهورمزدا من سپاه آن فرَوَرتیش را بسیار زدم. از ماه اَدُوکَنَ ئیشَ 25 روز گذشته بود آنگاه جنگ کردیم.
بند 15- داریوش شاه گوید: پس از آن، این فرَوَرتیش با سواران کم گریخت. سرزمینی ری نام در ماد از آن سو روانه شد. پس از آن من سپاهی دنبال (او) فرستادم. فْرَوَتیش گرفته شده بسوی من آورده شد. من هم بینی، هم گوش، هم زبان (او) را بریدم. و یک چشم (او) را کندم. بسته دم در (کاخ) من نگاهداشته شد. همه او را دیدند. پس از آن او را در همدان دار زدم و مردانیکه یاران برجستهء (او) بودند آنها را در همدان در درون دژ آویزان کردم.
بند 16- داریوش شاه گوید: مردی چی ثْرَتَخمَ نام سگارتی او نسبت بمن نافرمان شد. چنین بمردم گفت «من شاه در سگارتیه از تخمهء اُووَخشترَ هستم». پس از آن من سپاه پارسی و مادی را فرستادم. تَخْمَس پادَ نام مادی، بندهء من، او را سردار آنان کردم. چنین بایشان گفتم «فراروید سپاه نافرمان را که نمی‏خواهد خود را از آن من بخواند آنرا بزنید!» پس از آن تَخْمَس پادَ با سپاه رهسپار شد. با چی ثْرَتَخمَ را گرفت (و) بسوی من آورد.
بند 17- پس از آن من هم بینی و هم گوش (او) را بریدم و یک چشم (او) را کندم. بسته دم در (کاخ) من نگاهداشته شد. همه مردم او را دیدند. پس از آن او را در اربل دار زدم.
بند 18- داریوش شاه گوید: این (است) آنچه بوسیلهء من در ماد کرده شد.
بند 19- داریوش شاه گوید: پارت و گرگان نسبت بمن نافرمان شدند. خودشان را از آن فْرَوَرْتیش خواندند. ویشتاسپ، پدر من، او در پارت بود. او را مردم رها کردند، نافرمان شدند. پس از آن ویشتاسپ با سپاهی که همدست او بود رهسپار شد. شهری ویشپَ وُزاتیش نام در پارت آنجا با پارتیها جنگ کرد. اهورمزدا مرا یاری کرد. بخواست اهورمزدا ویشتاسپ آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه وی یخْنَ 22 روز گذشته بود، آنگاه جنگ ایشان درگرفت
کتیبهء بزرگ داریوش کبیر (486-521 ق.م.) در سه زبان پارسی باستان – ایلامی – بابلی – که بارتفاع هفتاد متر بر جبههء کوهی موسوم به بیستون نقر گردیده، وقایع اولین سالهای سلطنت او، و فتوحاتی را که در نوزده جنگ نصیب او شده بود، مفصلاً ذکر مینماید. طبق گفتهء «دیودور» مورخ یونانی نام اصلی محل بَگَستانَ = جای خدا بوده است.
متن پارسی باستان در 414 سطر در پنج ستون، در زیر نقش داریوش و نه نقر نافرمان که آنها را مغلوب و اسیر کرده بود، قرار گرفته است

ادامه
ستون دوم
بند 1- داریوش شاه گوید: پس از آن نَدیتَ بَ ئیرَ را گرفتم. پس از آن من نَدیتَ بَ ئیرَ را در بابل کشتم.
بند 2- داریوش شاه گوید: مادامی که من در بابل بودم این (است) کشورهایی که نسبت بمن نافرمان شدند: پارس، خوزستان، ماد، آشور، مصر، پارت، مرو، ثتگوش، سکائیه.
بند 3- داریوش شاه گوید: مردی مَرتی ی نام، پسر چین چی خریش شهری کُوگَنَ کا نام در پارس آنجا ساکن بود. او در خوزستان برخاست. بمردم چنین گفت که من ایمَنیش شاه در خوزستان هستم.
بند 4- داریوش شاه گوید: آن وقت من نزدیک خوزستان بودم. پس از آن خوزیان از من ترسیدند. آن مَرتی ی را که سرکردهء آنان بود گرفتند و او را کشتند.
بند 5- داریوش شاه گوید: مردی مادی فرَوَرتیش نام او در ماد برخاست. چنین بمردم گفت (که) «من خشَثریتَ از تخمهء اووَخش ترَ هستم». پس از آن سپاه مادی که در کاخ (بود) او نسبت بمن نافرمان شد. بسوی آن فرَوَرتیش رهسپار شد. او در ماد شاه شد.
بند 6- داریوش شاه گوید: سپاه پارسی و مادی که تحت فرمان من بود آن کم بود. پس از آن من سپاه فرستادم. ویدَرنَ با سپاه روانه شد، چون بماد رسید شهری ماروُش نام در ماد آنجا با مادیها جنگ کرد. آنکه سرکردهء مادیها بود، او آن وقت آنجا نبود. اهورمزدا مرا یاری کرد. بخواست اهورمزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه اَنامَکَ 27 روز گذشته بود، آنگاه جنگ ایشان درگرفت. پس از آن، این سپاه من سرزمینی کَمپَدَ نام در ماد، آنجا بخاطر من بماند تا من بماد رسیدم.
بند 7- داریوش شاه گوید: دادَرشیش نام ارمنی، بندهء من، من او را فرستادم به ارمنستان چنین باو گفتم «فرا رو، آن سپاه نافرمان را که خود را از آن من نمی‏خواند بزن!» پس از آن دادَرشیش رهسپار شد. چون بارمنستان رسید، پس از آن نافرمانان گرد آمده بجنگ کردن علیه دادَرشیش فرا رسیدند. دهی زوُزَهی نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند. اهورمزدا مرا یاری کرد. بخواست اهورمزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه ثُورَواهَرَ 8 روز گذشته بود. آنگاه جنگ ایشان درگرفت.
بند 8- داریوش شاه گوید: باز دوّمین بار نافرمانان، گرد آمده، بجنگ کردن علیه دادَرشیش فرارسیدند. دژی تیگرَ نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند. اهورمزدا مرا یاری کرد. بخواست اهورمزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه ثُورَواهَرَ 18 روز گذشته بود. آنگاه جنگ ایشان درگرفت.
بند 9- داریوش شاه گوید: باز سوّمین بار نافرمانان، گرد آمده. بجنگ کردن علیه دادَرشیش فرارسیدند. دژی اوُیما نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند. اهورمزدا مرا یاری کرد.
بند 10- بخواست اهورمزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه ثائیگرَچیش 9 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان درگرفت. پس از آن دادَرشیش بخاطر من در ارمنستان ماند تا من بماد رسیدم.
بند 11- داریوش شاه گوید: پس از آن وَوُمیسَ نام، پارسی، بندهء من، من او را فرستادم ارمنستان و چنین باو گفتم «فرا رو! سپاه نافرمان که خود را از آن من نمی‏خواند آنرا بزن. پس از وَوُمیسَ رهسپار شد. چون به ارمنستان رسید پس از آن نافرمانان، گرد آمده، بجنگ کردن علیه وَوُمیسَ فرا رسیدند. سرزمینی ایزَلا نام در آشور انجا جنگ کردند. اهورمزدا مرا یاری کرد.
بند 12- بخواست اهورمزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد. از ماه اَنامکَ 10 روز گذشته بود. آنگاه جنگ ایشان درگرفت.
اکثر اثار مربوط به خاخام منشها اثاری هستند که مربوط به تمدنهای دیگری بودند که با تغییر و تحریف انها را در زمره اثار خاخام منش ها قرار داده اند . چون کسی در ایران به رمز گشایی این اثار( کتیبه ها ) نپرداخته است ماموران ماسونی هر انچه را که دلشان خواسته به خورد مردم داده اند و بر اساس هیچ مدرکی صرفا از روی حدس و گمان انها را خوانده و ترجمه کرده اند .
به این موضوع دقت کنید که در سرپل ذهاب در 140 کیلومتری کتیبه بیستون نگاره لوللوبی مربوط به شاه لولوبی ها یعنی انو بنی نی وجود دارد که در شکل و محتوا ی تصاویر با کتیبه بیستون مو نمیزند ایا این اتفاقی است ؟ یا بیستون در سالهای اخیر پارسی شده است؟
منظورم این کتبیه ها است
داریوش / الوند
داریوش / بیستون
داریوش / پرسپولیس A
داریوش / پرسپولیس B
داریوش / پرسپولیس C
داریوش / پرسپولیس F,G
داریوش / پرسپولیس H
داریوش / پرسپولیس I
داریوش / سوئز A,B,C
داریوش / شوش A
داریوش / شوش B
داریوش / شوش C
داریوش / شوش D
داریوش / شوش E
داریوش / شوش F
داریوش / شوش G
داریوش / شوش H
داریوش / شوش I
داریوش / شوش J
داریوش / شوش K
داریوش / شوش L
داریوش / شوش M
داریوش / شوش N
داریوش / شوش O
داریوش / شوش P
داریوش / شوش Q
داریوش / شوش R
داریوش / شوش S
داریوش / شوش T
داریوش / شوش U, V, W, X
داریوش / شوش Y
داریوش / نقش رستم
داریوش / همدان

سلام دوست عزیز
خیلی تعجب اور است که کتیبه های فوق رمزگشایی نشده اند ولی مشخص کردیده اند که مربوط به کدام پادشاه هستند . اشکالی در این کار نمیبینید ؟
از: انی کاظمی
حدود هفتاد سال پیش، در سال 1312 / 1933/۱۹۳۳م، در جریان کاوش‌های موسسه شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو به سرپرستی «ارنست هرتسفلد» ایران‌شناس، مجموعه‌ای از گل نوشته‌ها در باروی شمال شرقی تخت جمشید به دست آمد. این مجموعه که مشتمل بر حدود 30هزار لوح بود، متعلق به سال های 509 تا۴۹۴ ق.م است و به خط میخی ایلامی نوشته شده است.
چهار سال بعد، این مجموعه برای مطالعه به طور امانی به دانشگاه شیکاگو سپرده شد.از آن زمان تاکنون، بخشی از نتایج مطالعات محققان این دانشگاه منتشر شده است.
در بهار 1383، دکتر «گیل استاین»، مدیر موسسه شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو، سیصد گل نوشته از متن‌های ترجمه شده باروی تخت جمشید را از سوی دانشگاه شیکاگو در جعبه‌های ضد اسید و ضد رطوبت به ایران بازگرداند.
این اسناد که دارای ارزش فرهنگی بسیاری است و بخشی از پیشینه فرهنگی ایرانیان را بازگو می‌کند، تاکنون در انبار موزه ملی نگهداری می‌شد. اما پس از دسته‌بندی و تهیه شناسنامه انگلیسی و فارسی، برای نخستین بار نمایشگاهی از این الواح در موزه ملی تا پایان خرداد ماه برپا شده است. نمایش این تعداد الواح که از نظر موضوعی نیز دسته‌بندی شده‌اند، تاکنون در جهان بی‌سابقه بوده است. اما از این الواح چه اطلاعاتی به دست می‌آید؟
«شاهرخ رزمجو»، سرپرست مرکز مطالعات هخامنشی موزه ملی، توضیح می‌دهد: «بیش از ۳۰ ملت در قلمرو ایران هخامنشی جای داشتند. مرزهای ایران از یک سو، از هند تا یوگسلاوی و بلغارستان در اروپا و از سوی دیگر، از مصر و اتیوپی و لیبی در آفریقا تا مرزهای چین و دشت‌های سیبری گسترده بود. اداره چنین قلمرو بزرگی در ۲۵۰۰ سال پیش نیاز به نظم و انضباط و سازمان‌دهی اداری بسیار دقیقی داشت و هخامنشیان توانستند به کمک سازمان‌دهی بی‌نظیر خود، نزدیک به دو قرن این امپراتوری را به خوبی اداره کنند.
اسناد اداری هخامنشیان بیشتر به خط و زبان ایلامی روی گل نوشته می‌شد. در کنار آن، از خط و زبان‌های دیگری مانند آرامی هم استفاده می‌شد که بیشتر با جوهر روی پوست و چرم و لوح نوشته می‌شد. الواح ایلامی به نمایش درآمده نمونه‌ای است از اسناد اداری هخامنشی که شامل پرداخت مواد خوراکی برای موارد گوناگون از طرف دولت است.
«تعدادی هم رسیدهایی است که در ازای دریافت کالا یا مواد غذایی داده می‌شد. چون هنوز پول و سکه به طور گسترده استفاده نمی‌شد. در آن زمان، تازه داریوش سیستم پولی را به وجود آورده بود و هنوز سیستم تبادلی بیشتر از طریق مواد غذایی انجام می‌شد.

تعدادی از متن‌ها محتوی پرداخت‌های دینی است. این گونه متن‌ها نشان می‌دهند که روحانیان ایرانی و ایلامی برای نذر به خدایان یا مراسم مذهبی خود مواجبی از دولت دریافت می‌کردند و جالب این که هر کدام از ایرانیان یا ایلامیان می‌توانستند مواجب خدایان را دریافت کنند و برای خدای دیگری به مصرف برسانند. یعنی همکاری بسیار نزدیکی میان دین‌ها بود. در بعضی متن‌ها آمده که کالایی که برای یک خدا داده می‌شد، بعد از اجرای مراسم به کارگران تحویل داده می‌شد تا آن را مصرف کنند. همین متن‌های پرداخت‌های دینی می‌تواند اطلاعاتی از قبیل خدایان مورد پرستش یا مراسم مذهبی مردمان آن روز به ما بدهد. مثلا از متن‌ها در می‌یابیم که مراسمی به نام «لن» وجود داشته است. چگونگی این مراسم مذهبی را دقیقا نمی‌دانیم اما ظاهرا مشابه مراسم مسح مسیحیان بوده است. نام خدایانی چون اهورامزدا، میترا، نریوسنگ و سپندارمد هم در این الواح به چشم می‌خورد و قدمت پرستش این خدایان را نشان می دهد.
نکته جالب دیگر این که از ایزدبانو آناهیتا با همه قدمت و جایگاهی که در افکار ایرانیان داشته نامی برده نشده اما پرداخت‌هایی برای آب، رود و کوه مقدس وجود دارد که شاید با این ایزد بانو بی‌ارتباط نباشد.
بنابر توضیحات شاهرخ رزمجو، آن چه در این نمایشگاه بسیار مهم است، اثر مهری است روی یکی از این گل نوشته‌ها که کهن‌ترین اثر مهر هخامنشی در جهان محسوب می‌شود
ادامه بالا
راعی گفت: کتیبه بیستون 22 متر طول و 8/7 متر عرض دارد، به خط میخی و سه زبان فارسی باستان، عیلامی و اکدی یا بابلی نو نگاشته شده و براساس مطالعات زمین‌شناسی سنگ‌های تشکیل‌دهنده اثر، آهکی و مربوط به دوره کرتاسه است و این اثر منحصر به فرد پس از ثبت تخت‌ جمشید، چغازنبیل، میدان نقش جهان، تخت سلیمان، پاسارگاد، گنبد سلطانیه و بم و منظر فرهنگی آن هشتمین اثر ایرانی است که در فهرست میراث‌جهانی یونسکو به ثبت رسیده است.
او گفت: امید است که با توسعه مطالعات در زمینه مرمت و حفاظت آثار صخره‌ای و استفاده از تکنیک‌های مدرن جهانی در این امر بتوانیم در ارائه راه کارهای جدید در سراسر کشور سرآمد بوده و آگاهی‌رسانی شود.‏
خبر برگرفته از سایت روزنامه اطلاعات،‌سه شنبه 17 خرداد 1390
رمزگشایی نقش برجسته و کتیبه داریوش در بیستون
اجرای پروژه بزرگ پایش (مانیتورینگ) نقش‌برجسته و کتیبه داریوش اول هخامنشی در بیستون با همکاری کارشناسان آلمانی و ایرانی آغاز شد.
حسین راعی مدیر پایگاه میراث‌جهانی بیستون اظهار داشت: صخره‌های کوه بیستون به علت فشارهای زمین ساختی و تکتونیکی دارای درز و ترک‌های فراوانی است و این سنگ‌ها سبب نفوذ آب در این درزها و ترک‌ها شده است وهمین امر مهم‌ترین عامل تخریب این اثر ارزشمند است و چهره ‏2532 ساله آن را خدشه‌دار کرده است.
وی افزود: نبود تجربه قبلی مرمت بر روی چنین آثاری و کمبود متخصصان اجرایی در ایران از طرفی و نو بودن حفاظت و مرمت بر روی آثار صخره‌ای درایران و حتی جهان و کمبود تجهیزات پیشرفته از طرفی دیگر پایگاه میراث جهانی بیستون را بر آن داشت تا با کمک نیروهای متخصص بین‌المللی و با استفاده از توان تخصصی مرمتگران داخلی گامی بزرگ و مهم در راه حفظ و مرمت این اثر گرانبها بردارد.
راعی گفت: پروژه بزرگ پایش (مانیتورینگ) کتیبه و نقش برجسته داریوش اول هخامنشی که یک پروسه 18 ماهه را در برمی‌گیرد، با همکاری یک تیم متخصص مرمت سنگ از کشور آلمان و کارشناسان مرمت پایگاه میراث جهانی بیستون شروع به فعالیت کرده است.
مدیر پایگاه میراث‌ جهانی بیستون گفت: اقدامات پژوهشی پروژه در حال انجام است و از اهداف آن می‌توان به مستندنگاری و برداشت دقیق سه بعدی از اثر با استفاده از اسکن‌لیزر و اسکن‌نوری که در سه زمینه، بررسی و شناخت کامل آسیب‌های موجود در اثر، تکمیل مطالعات زبان‌شناسی و بازخوانی کتیبه و امکان ایجاد مدل‌های همانندسازی شده (مولاژ) سنگی یا با استفاده از مصالح دیگر حائز اهمیت است.
راعی ادامه داد: دستیابی به راهکارهای حفاظتی مطلوب برای جلوگیری از فرسایش اثر و جمع‌بندی مطالعات و آزمایش‌ها و در صورت لزوم رفع خطر و اجرای عملیات مرمتی بر روی اثر از دیگر اهداف این پروژه است.
او گفت: انسان‌ها نخستین ‌بار در دوره پارینه‌سنگی میانی بر اساس شواهد و مدارک باستان‌شناسی درغارها و پناهگاه‌های صخره‌ای دشت بیستون ساکن شدند که غارهای شکارچیان، مَرتاریک، مَردودر، مَرآفتاب، مَرخِر و پناهگاه‌های صخره‌ای چرخِلان و زرده بیوچِک شواهدی بر این مدعا هستند.
او ادامه داد: وجود تپه‌ها و آثار فراوان موجود در دشت بیستون نشان می‌دهد که این منطقه پیش از تاریخ از مهم‌ترین مناطق سکونتی منطقه زاگرس و به ویژه ایران بوده است.
مدیر پایگاه میراث‌جهانی بیستون با توجه به این که یکی از مدارک قابل توجه تاریخ بشر یعنی نقش‌برجسته و کتیبه داریوش کبیر است، گفت: نقش برجسته و کتیبه داریوش کبیر مدرکی کلیدی برای رمزگشایی خط میخی است که در محوطه تاریخی بیستون قرار دارد.
راعی ادامه داد: «سر هنری راولینسون» کار طولانی و پرزحمت خود را که منتهی به خواندن خط میخی فارسی باستان در سال 1847 میلادی است به واسطه کتیبه داریوش کبیر و نقش‌برجسته بیستون کرمانشاه شروع کرد.
وی افزود: کتیبه داریوش کبیر و نقش‌برجسته بیستون کرمانشاه را ملکه کتیبه‌های شرق باستان و لوح روزتای آسیا لقب داده‌اند.
مدیر پایگاه میراث‌جهانی بیستون اظهار داشت: این اثر در دی‌ سال 1310 به شماره 70 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است و در 13 جولای 2006 برابر با 22 تیر 1385در سی‌امین اجلاس یونسکو که در شهر ویلنیوس لیتوانی برگزار شد، به شماره 1222 در فهرست میراث‌جهانی به ثبت رسید.
زندگی نامه کوروش بزرگ
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک