رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.

خاطرات و مبارزات دکتر حسین فاطمی - بخش 1

خاطرات و مبارزات دکتر حسین فاطمی - بخش 1
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 52 رای
درباره:
حسین فاطمی
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 52 رای
پیشوای بزرگ آزادی ؛ دکتر محمد مصدق: "اگر ملی شدن صنعت نفت خدمت بزرگی است که به مملکت شده باید از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود سپاسگزاری کرد و آن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است ... در تمام مدت همکاری با این جانب حتی یک ترک اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد. "

سام فال ، دبیر سفارت انگلیس (پس از کودتا) : "مصدق مطمئنا مشکل ایجاد می کند. به گمانم چون در حمام خون کشته نشد تبعید بهترین راه حل باشد. اعدام بی رحمانه ، صرف نظر از غیر انسانی بودن آن ممکن است در مورد مصدق عادلانه نباشد ولی شاید برای فاطمی اگر دستگیر شود بهترین راه حل باشد.تا زمانی که اینگونه افراد زنده هستند و در ایران به سر می برند همیشه خطر ضدکودتا وجود دارد. شدت عمل ضروری است. "

شاه خطاب به کرمیت روزولت (پس از کودتا) : "من تختم را مدیون خدا ، ملتم ، ارتشم و شما هستم ... مصدق محاکمه می شود و به سه سال حبس محکوم خواهد گشت ولی یک استثناء وجود دارد و آن حسین فاطمی است. او هنوز دستگیر نشده ولی به زودی او را پیدا می کنند. فاطمی بیش از همه ناسزاگویی کرد. او بود که توده ای ها را واداشت مجسمه های من و پدرم را سرنگون و خرد کنند.او پس از دستگیری اعدام خواهد شد. "

شهید دکتر حسین فاطمی (پس از ترور بدست عوامل فدائیان اسلام) : "برای جامعه و ملتی که می‌خواهد زنجیرهای گران بندگی و غلامی را پاره کند این طور رنج‌ها و جان سپردنها و قربانی دادن‌ها باید امری عادی و بسیار ساده تلقی شود. تنها آتش مقدسی که باید در کانون سینه ی هر جوان ایرانی برای همیشه زبانه بکشد این آرزو و آرمان بزرگ پاک است که جان خود را در راه رهایی جامعه و نجات ملت خود از چنگال استعمار و فقر و بدبختی و ظلم و جور بگذارد. "
نام و یادش جاویدان.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
persica1400
persica1400
1390/01/06
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی خاطرات و مبارزات دکتر حسین فاطمی - بخش 1

تعداد دیدگاه‌ها:
9
برای جامعه و ملتی که می‌خواهد زنجیرهای گران بندگی و غلامی را پاره کند، این طور رنج‌ها و جان سپردنها و قربانی دادن‌ها باید امری عادی و بسیار ساده تلقی شود. تنها آتش مقدسی که باید در کانون سینهٔ هر جوان ایرانی برای همیشه زبانه بکشد این آرزو و آرمان بزرگ و پاک است که جان خود را در راه رهایی جامعه و نجات ملت خود از چنگال استعمار و فقر و بدبختی و ظلم و جور بگذارد”.
“ما سه سال در این کشور حکومت کردیم و یک نفر از مخالفان خود را نکشتیم برای آنکه ما نیامده بودیم برادرکشی کنیم ما برای آن قیام کردیم که ایران را متحد کرده و دست خارجی را از کشور کوتاه کرده و معتقد بودیم اگر در گذشته بعضی از هم وطنان ما در اثر فشار اجانب تحت نفوذ آنها قرار گرفته‌اند و منویات آنها را اجرا کرده‌اند، بعد از آنکه به نهضت استقلال نائل شدیم رویه سابق را ترک خواهند گفت ولی افسوس که عاقبت گرگ زاده گرگ شود.”
“مرگ بر دو قسم است؛ مرگی در رختخواب ناز و مرگی در راه شرف و افتخار و من خدای را شکر می‌کنم که در راه مبارزه با فساد شهید می‌شوم. خدای را شکر می‌کنم که با شهادتم در این راه دین خود را به ملت ستمدیده و استعمارزده ایران ادا کرده‌ام و امیدوارم سربازان مجاهد نهضت همچنان مبارزه را ادامه دهند…”
رفقا میتوانند کتاب را با حجم 1.4 مگ از لینک زیر دریافت کنند .
http://www.4shared.com/office/DXfUZ_IJ/drfatemi_1.html?
:x
سلام من این کتاب را ندارم ایا کسی است دو جلدش را برایم ایمیل کند
امثال دکتر فاطمی جزو نوادر روزگار ایران زمین هستند راهش مستدام باد
امثال دکتر فاطمی جزو نوادر روزگار ایران زمین هستند راهش مستدام باد
درود ساگارو عزيز
آري. اينجا آن سرزميني است كه قهرمانانش را مي كشند تا خيابان ها و ميادين را به نامشان مزين كنند
هم آنجا كه آزاد انديشان را بر كرسي اتهام دادگاه مي نشانند و خشك مغزان را بر كرسي آزاد انديشي دانشگاه
سرزميني كه جز رانندگان تاكسي كسي را ياراي بر زبان راندن نام آزادي نيست
اينجا سرزمين شگفتي هاست
درودبرشرف وغیرتت ای بزرگ مرد
درودبرراهت وراهیان راهت
داغت بردل انگیزه ایست محکم برای یورش بردژخیمان وچراغیست درراه آزادی وآزادگی
یادت همیشه زنده باد
افکارت پاینده باد
فاطمی ، تجلی درد و اراده. نماد زخم های ناسور تاریخ میهنم. چه حس غریبی در سیمای پیامبرگونه ی تو نهفته که هرگاه بدان در می نگرم چشمانم بی اختیار عنان سرشک از کف وا می نهد. چه در پشت آن نگاه معصوم و سرکش نهان کرده ای که قلبم را می فشرد و زبان ستایش بی پایانم را می گشاید. تو در برگی که نگارنده ی تاریخ غمبار میهنم در آن بحبوحه آشوب و نیرنگ و نامردمی به تو واگذاشت چه نگاشتی که اینگونه بر لوح دلها جاودانه شده ای.
نمی دانم ، شاید در ژرفای نگاه مصمم تو عزم مدام فرزندان برجسته و پاکباز این خاک برای رهنمون ساختن کاروان تاریخ میهن به دروازه های سعادت و آزادی را می بینم ، شاید در لبخند صمیمی و دلنشینت پاکی و یکرنگی مردان دردمند این سرزمین را می نگرم ، شاید چشمان معصوم تو عصمت زنان و دختران صبور و رنجور این مرز و بوم را تجلی می کند.
اما هر چه هست دیریست که تو در چشم من و هزاران و هزاران تن دیگر برای همیشه به اسطوره عیاری و پاکبازی در راه میهن بدل شده ای.
فرزند فدایی میهنم ، گاه می اندیشم نهاد پرشور و بی آرام تو باید از جایی فراتر از کوچه های آرام و گوشه گزین نائین مایه گرفته باشد. بی شک تبار و نام خود از آن شوریده ی نیشابوری وام ستانده ای که اینسان حلاج وار گریبان دریدی و شاهد جاودانگی به آغوش کشیدی. شاید هم از آن مرد ناصری نشان داری ، اگر نه اینگونه است چرا مسیح وار صلیب همه ی رنج و محنت تاریخ این خاک را یک تنه بر دوش خود افکندی. چرا همه ی دشنه های نامردمی راه سینه پردرد تو را می جستند ، چرا همه ی تپانچه های حقارت و نیرنگ پیکر نحیف و استوار تو را نشانه می رفتند. تو یک تنه به قلب کدام سپاه تباهی و نامردمی زدی که دریوزگان همه تیغ کینه جویی شان را بر تو آختند.
نه. مسیح میهنم ؛ لابه و زاری در قاموس تو جایی ندارد. بغضم را فرو می خورم و بر قامت شرحه شرحه ات بر تخت درمانگاه سرشک اندوه نمی بارم ، بر پیکر تبدارت که در نسیم سرد سحرگاهان دیرک اعدام را شرمنده استواری خود نمود آه حسرت و غم نمی کشم. می پذیرم که این تقدیر محتوم تو بود. تقدیری که خود به قلم شرافت رقم زدی. آری ، بی شک تو راز جاودانه شدن را دریافته بودی. تو دریافته بودی که تنها با نشان های سربی که مادر میهن با نگاه پرغرور و ستایش آمیزش بر سینه فرزندان شایسته اش می آویزد می توان به پردیس جاودانگی و افتخار راه یافت.
شاعر قصیده ی خون و شرف ، گاه می اندیشیدم تو در گوش پیر احمدآباد کدام چکامه ی وفاداری و جان بازی را زمزمه کرده ای که اینگونه نگاه پرمهرش را نثار لبخند مهربانت می کند. اما حال می دانم . تو سراینده همان چکامه ای هستی که تا کنون بر لبان فرزندان پرشور این خاک جاریست ؛
"ایران من ، از گنج مدفونت مشتی مدال از سرب ما را بس."
خاطرات و مبارزات دکتر حسین فاطمی - بخش 1
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک