رسته‌ها
نوبت عاشقی
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 253 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 253 رای
از متن کتاب:
در تمام آن سالها مادرم ظهرها مرا به زور می خوابانید؛ اما خوابی نبود؛ سراسر خیال بود و خاطره از بازی فشار انگشتان بر پلک های هم آمده، چشم و گشودن یکباره آن هجوم ستاره ها را به یاد دارم که از آسمان اتاق کوچک مان بر زمین گلیمی که بر آن خوابیده بودم میریخت. خرمگسی که زیاد وزوز میکرد مرا به کشتن خود میخواند. خیال مگس کش را بر می داشتم و سه بار به روی آن میکوبیدم؛ اگر وز وز نمی کرد، لابد مرده بود.
در همان سالها که پنج ساله بودم ازدواج کردم؛ با دختری از خیال و خانه همسایه که بزرگتر از من بود و بچه ای داشتیم که در تنهایی آن ظهرهای خوابزده او را به گردش می بردم سوار چرخ و فلکی می شدیم و از بالا و بغل می چرخیدیم خوب یادم هست تا مدتها اسم پسرم "صندل" بود. موهای بوری داشت و از من بهتر بلد بود کتاب فارسی را بخواند...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
106
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
soli67
soli67
1388/04/13

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نوبت عاشقی

تعداد دیدگاه‌ها:
7
PDF
2 مگابایت
نوبت عاشقی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک