رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
برای یک روز بیشتر
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 62 رای
نویسنده:
مترجم:
منیژه جلالی
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 62 رای
✔️ اگر می‌توانستید یک روز بیشتر با شخصی که از دست داده‌اید زندگی کنید، چه انجام می‌‌دادید؟ کتاب برای یک روز بیشتر مانند سایر آثار میچ آلبوم، رمانی فلسفی و با موضوع اصلی فانی بودن انسان و همچنین زندگی پس از مرگ است.
داستان کتاب برای یک روز بیشتر درباره یک خانواده است و از آن‌جا که در این داستان، یک روح حضور دارد، شاید آن را داستان ارواح بنامید. اما هر خانواده‌اى، خود، داستان ارواح است. مردگان مدت‌ها پس از مرگشان، پشت میزهایمان مى‌نشینند.
آیا تا به حال شده کسى را که دوست داشتید، از دست بدهید و دلتان بخواهد یک بار دیگر با او گفت‌وگو کنید؟ یک بار دیگر شانس این را داشته باشید تا زمانى را که فکر مى‌کردید، آن‌ها براى همیشه اینجا هستند، جبران کنید؟ اگر این‌طور است، پس مى‌دانید که اگر همه روزهاى زندگیتان را نیز روى هم بگذارید، به اندازه آن روزى که آرزو دارید برگردد، اهمیت ندارد.
چه مى‌شود اگر آن روز برگردد؟

چارلی بنه‌تو مردی درمانده است که همه چیزش را از دست داده، ورشکسته شده، از کار برکنار شده، با خانواده‌اش دچار مشکل شده و آن‌ها را ترک کرده و زندگیش سرشار از حسرت لحظاتی است که هیچ‌وقت قدر آن‌ها را ندانسته بود. چارلی تصمیم به خودکشی می‌گیرد اما طی ماجراهایی راه به خانه‌ی قدیمی‌شان پیدا می‌کند و در آن‌جا مادرش را می‌یابد که 8 سال پیش از دنیا رفته است. چارلی یک روز بیشتر از عمر مادر را با او سپری می‌کند و صحبت‌های زیادی بین آن‌ها رد و بدل می‌شود که چارلی را به گذشته، مشکلات و خطاهایش برمی‌گرداند.

بخشی از کتاب:

بذارین حدس بزنم! حتما مى‌خواین بدونین چرا مى‌خواستم خودم رو بکشم؟
مى‌خواین بدونین چطور نجات پیدا کردم؟ چرا ناپدید شدم؟ این همه مدت کجا بودم؟ اما اول از همه، چرا خودم رو مى‌خواستم بکشم، درسته؟
اشکالى نداره! مردم دوست دارن بدونن. اونا خودشون رو با من مقایسه مى‌کنن. مثل این مى‌مونه که خطى در جایى در جهان کشیده شده و اگه هرگز از اون عبور نکنین، هیچوقت به پرت کردن خودتون از ساختمون و یا به قورت دادن یه بطرى قرص فکر نمى‌کنین، اما اگه از اون عبور کنین، ممکنه این افکار به سراغتون بیاد. مردم فکر مى‌کنن، من از این خط عبور کردم. اونا از خودشون مى‌پرسن: «ممکنه که منم دست به همچین کارى بزنم؟»
حقیقت اینه که خطى وجود نداره! اون چیزى که وجود داره، زندگى شماست و اینکه چطور اون رو خراب مى‌کنین و چه کسى اونجاست تا شما رو نجات بده و یا چه کسى‌کنارتون نیست.
به گذشته برگردیم. از حدود ده سال پیش شروع مى‌کنم، از اون روزى که مادرم فوت کرد. وقتى این اتفاق افتاد، من اونجا نبودم و باید مى‌بودم. پس دروغ گفتم. ایده بدى بود! مراسم خاکسپارى، جایى براى مخفى‌کارى نیست!
کنار مزارش ایستادم، سعى مى‌کردم به خودم بقبولونم که تقصیر من نبود و بعد دختر پونزده ساله‌م دستم رو گرفت و در گوشم زمزمه کرد: «متأسفم که فرصت نکردى باهاش خداحافظى کنى بابا!» و همه‌چى تموم شد. من درهم شکستم. به زانو افتادم و شروع کردم به گریه کردن! چمن خیس، شلوارم رو لک کرد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
ماهتاب
ماهتاب
1389/11/24

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی برای یک روز بیشتر

تعداد دیدگاه‌ها:
14
سلام به همگی
کتاب قشنگی بود . مثل بقیه آثار این نویسنده .
بهتر می بینم یکی دو جمله از کتاب را براتون بنویسم :
وقتی رویای شما به حقیقت می پیوندد ، همه چیزی که اتفاق می افتد این شناخت تدریجی و تحلیل برنده است که رویایی که به حقیقت پیوسته ، آن چیزی نبوده است که تصورش را می کردید . و چنین شناختی آدم را نجات نمی دهد .
روزی با کوه نوردی با تجربه ملاقات کردم . از او پرسیدم ، کدام یک دشوارتر است ، بالا رفتن یا پایین آمدن ؟ او گفت : بدون شک پایین آمدن ؛ زیرا هنگام بالا رفتن تمرکز آدم بر قله موجب می شود از اشتباهات دور بماند .... در پایین آمدن از کوه ، جنگی بر ضد سرشت انسان در کار است و آدم به هنگام پایین آمدن از کوه باید به همان اندازه مراقب خود باشد که هنگام بالا رفتن بود .
اکنون شرمسارم که خواستم زندگی خود را نابود کنم ؛ زیرا زندگی چیزی بس گرانبهاست . من کسی را نداشتم تا با من حرف بزند و ناامیدی ام را از بین ببرد . و این اشتباه بود . شما باید آدم ها را دور و بر خود نگه دارید . باید آنان را به قلب خود راه دهید .
پیشنهاد می کنم همه آثار ترجمه شده این نویسنده رو گیر بیارید و بخوانید
يه شب كه بي خوابي به سرم زد، از تو كتابخونه ام اين كتاب رو برداشتم و شروع كردم به خووندن. البته قبلا يه بار ديگه هم خوونده بودم. ولي اون شب دوباره محو كتاب شدم. وقتي به خودم اومدم كه دو سوم كتاب رو خوونده بودم و داشتم گريه مي كردم.اين كتاب رو خيلي دوست دارم. آدمها نسبت به كساني كه محبتشون رو بي قيد وشرط هديه مي كنند، چه بي رحم مي شن.
ketabe besiar qashangi ke khundanesho betun tosie mikonam. age ba adami mese ravi barkhord mikardam darkesh nemikardam vali har adami dastane zendegii dare ke uno be shekli ke ma mibinim dar avorde
برای یک روز بیشتر
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک